کلمه جو
صفحه اصلی

sculptress


معنی : حجار، مجسمه ساز، پیکر تراش، تندیس گر
معانی دیگر : (زن) تندیسگر

انگلیسی به فارسی

( sculptor ) مجسمه ساز، حجار، پیکر تراش، تندیس گر


مجسمه ساز، حجار، پیکر تراش، تندیس گر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a female artist who produces sculpture.

• female sculptor, woman who creates three-dimensional artwork; woman who molds or shapes

مترادف و متضاد

حجار (اسم)
lithographer, sculptor, sculptress

مجسمه ساز (اسم)
statuary, sculptor, sculptress

پیکر تراش (اسم)
sculptor, sculptress

تندیس گر (اسم)
sculptor, sculptress

جملات نمونه

1. Many people chose sculptress because they thought, well if she's a sensitive, artistic woman maybe she's a sculptress.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم sculptress را انتخاب کردند، چون فکر می کردند، خوب اگر او یک زن حساس و هنرمندانه باشد، شاید یک sculptress باشد
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم، مجسمه ساز را انتخاب کردند، زیرا فکر می کردند، اگر او یک زن حساس و هنری است، شاید او مجسمه ساز باشد

2. Near Lieska, in Carelia, lives the sculptress Eva Ryynanen, an extraordinary artist who works with wood.
[ترجمه ترگمان]نزدیک Lieska، در Carelia، the اوا Ryynanen، هنرمند خارق العاده ای که با چوب کار می کند، زندگی می کند
[ترجمه گوگل]در نزدیکی Lieska، در Carelia، مجسمه ساز Eva Ryunnanen، یک هنرمند فوق العاده که با چوب کار می کند، زندگی می کند

3. Near Lieksa, lives the sculptress Eva Ryynanen, an extraordinary artist who works with wood.
[ترجمه ترگمان]نزدیک Lieksa، sculptress اوا Ryynanen، هنرمند خارق العاده ای که با چوب کار می کند، زندگی می کند
[ترجمه گوگل]در نزدیکی لیکهس، Eva Ryynanen، مجسمه ساز، یک هنرمند فوق العاده است که با چوب کار می کند

4. The occupation choices that they were allowed were:bank teller, sculptress, or something else.
[ترجمه ترگمان]انتخاب های شغلی که به آن ها اجازه داده می شد عبارت بودند از: teller بانک، sculptress، یا چیز دیگری
[ترجمه گوگل]انتخاب شغل که آنها مجاز به انجام آن بودند، می توانستند بانکی، مجسمه ساز و یا چیز دیگری باشد

5. But that is a terrible mistake because we should know that sculptresses are very rare; very few people have the job of a sculptress or sculptor, so it's a mistake.
[ترجمه ترگمان]اما این یک اشتباه وحشتناک است زیرا ما باید بدانیم که sculptresses بسیار نادر هستند؛ تعداد کمی از افراد شغل یک مجسمه ساز یا مجسمه ساز را دارند، پس این یک اشتباه است
[ترجمه گوگل]اما این یک اشتباه وحشتناک است؛ زیرا ما باید بدانیم که sculptresses بسیار نادر هستند؛ تعداد بسیار کمی از کارکنان یک مجسمه ساز یا مجسمه ساز هستند، بنابراین یک اشتباه است

6. His most important relationships were with Linda King, a poet and sculptress, Liza Williams, a recording executive and "Tammie", a red-headed single mother.
[ترجمه ترگمان]مهم ترین روابط او با لیندا کینگ، شاعر و sculptress، لیزا ویلیامز، یک مدیر اجرایی و یک مادر مجرد بود
[ترجمه گوگل]مهمترین ارتباط او با لیندا کینگ، شاعر و مجسمه ساز، لیزا ویلیامز، مدیر اجرایی ضبط شده و 'Tammie'، یک مادر سرخ سرخ است


کلمات دیگر: