1. high taxes had caused widespread dissatisfaction
مالیات های سنگین موجب نارضایتی گسترده شده بود.
2. one of the most widespread diseases
یکی از شایع ترین بیماری ها
3. the infection was so widespread that few escaped
بیماری عفونی آنقدرگسترده شده بود که فقط عده ی معدودی دچار آن نشدند.
4. he came to me with widespread arms
با آغوش باز به سویم آمد.
5. the use of this drug is very widespread in africa
مصرف این دارو در افریقا بسیار رایج است.
6. an attempt to lessen the depredations of that widespread disease
کوشش در کاستن میزان ویرانگری های آن بیماری همه گیر
7. It is often difficult to discern how widespread public support is.
[ترجمه ترگمان]اغلب تشخیص این که چگونه حمایت عمومی گسترده است دشوار است
[ترجمه گوگل]اغلب دشوار است که چگونگی حمایت گسترده مردم را تشخیص دهیم
8. There is widespread support for the new proposals.
[ترجمه ترگمان]حمایت گسترده ای از پیشنهادها جدید وجود دارد
[ترجمه گوگل]حمایت گسترده ای از طرح های جدید وجود دارد
9. Illiteracy was widespread at that time.
[ترجمه ترگمان]بی سوادی در آن زمان رواج داشت
[ترجمه گوگل]بی سوادی در آن زمان گسترده شد
10. This courageous and subversive movie has attracted widespread critical support.
[ترجمه ترگمان]این فیلم با شهامت و subversive حمایت بسیار زیادی را به خود جلب کرده است
[ترجمه گوگل]این فیلم شجاعانه و ویرانگر، پشتیبانی انتقادی فراوانی را به خود جلب کرده است
11. There was widespread industrial unrest in the north.
[ترجمه ترگمان]ناآرامی های صنعتی گسترده ای در شمال وجود داشت
[ترجمه گوگل]ناآرامی های صنعتی گسترده در شمال وجود داشت
12. The newspaper claimed there were widespread irregularities in the election.
[ترجمه ترگمان]این روزنامه مدعی است که بی نظمی های گسترده در این انتخابات وجود دارد
[ترجمه گوگل]این روزنامه ادعا کرد که در انتخابات گستردهای وجود دارد
13. The allegations received widespread media coverage.
[ترجمه ترگمان]این اتهامات پوشش رسانه های گسترده ای را به خود جلب کرده است
[ترجمه گوگل]این اتهامات پوشش گسترده رسانه ای را دریافت کردند
14. The central issue is that of widespread racism.
[ترجمه ترگمان]موضوع اصلی نژادپرستی گسترده است
[ترجمه گوگل]مسئله اصلی این است که از نژاد پرستی گسترده است
15. Pay cuts have led to widespread dissatisfaction.
[ترجمه ترگمان]کاهش حقوق منجر به نارضایتی گسترده شده است
[ترجمه گوگل]کاهش هزینه ها منجر به نارضایتی گسترده شده است
16. There are widespread rumours of job losses.
[ترجمه ترگمان]شایعات گسترده ای درباره تلفات شغلی وجود دارد
[ترجمه گوگل]شایعات گسترده در مورد تلفات شغلی وجود دارد
17. Widespread famine had triggered a number of violent protests.
[ترجمه ترگمان]قحطی گسترده موجب اعتراضات خشونت آمیز شده بود
[ترجمه گوگل]قحطی گسترده موجب اعتراضات شدید شد
18. The execution of political opponents aroused widespread disgust .
[ترجمه ترگمان]اعدام مخالفان سیاسی انزجار عمومی را برانگیخت
[ترجمه گوگل]اعدام مخالفان سیاسی باعث انگیختگی گسترده شد