1. She was so young, so unworldly.
[ترجمه ترگمان]او بسیار جوان و so بود
[ترجمه گوگل]او خیلی جوان بود، بنابراین نامعلوم
2. He is a little unworldly about such matters.
[ترجمه ترگمان]او از این مسائل ناچیز و unworldly است
[ترجمه گوگل]او کمی در مورد چنین مسائلی بی پروا است
3. Kitty's family was unworldly, unimpressed by power, or money.
[ترجمه ترگمان]خانواده کیتی، unimpressed، نه با قدرت، و نه پول
[ترجمه گوگل]خانواده کیتی بی نظیر بودند، با قدرت و یا پول نادیده گرفته می شدند
4. The landscape had a stark, unworldly beauty.
[ترجمه ترگمان]منظره زیبایی بی چون و چرا داشت
[ترجمه گوگل]چشم انداز زیبایی خیره کننده و بی نظیری داشت
5. Most of the kids would be pretty unworldly, and unequipped to deal with what was on offer.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از بچه ها خوب به دنیا می آمدند و برای مقابله با آنچه که در راه بود مجهز بودند
[ترجمه گوگل]اکثر بچه ها بسیار نابخردانه و غیرقابل انعطاف هستند تا با آنچه که در پیشنهاد ارائه شده است مقابله کنند
6. The unworldly, peace-loving doctor, oblivious of both material comfort and public opinion, is in some respects a self-portrait.
[ترجمه ترگمان]دکتر unworldly، پزشک مهربان، بی توجه به آسایش مادی و افکار عمومی، از برخی جنبه ها به یک سلف پرتره احترام می گذارد
[ترجمه گوگل]پزشک غیرمسلح، صلح دوست داشتنی که هر دو از راحتی و افکار عمومی برخوردار است، در بعضی اوقات یک پرتره است
7. Twort was a reserved and somewhat unworldly man.
[ترجمه ترگمان]Twort یک مرد reserved و کمی unworldly بود
[ترجمه گوگل]دوورت یک مرد محروم و تا حدودی غیرمجاز بود
8. I grew up in an unworldly blue - collar environment.
[ترجمه ترگمان]من تو یه محیط blue و unworldly بزرگ شدم
[ترجمه گوگل]من در یک محیط بی نظیر آبی یقه بزرگ شدم
9. I am just a weltfremd, unworldly, young man.
[ترجمه ترگمان]من فقط یک زن weltfremd و unworldly هستم
[ترجمه گوگل]من فقط یک مرد جوان و غیرمسلح هستم
10. Bound together in some unworldly way, sharing a spirit or so the like.
[ترجمه ترگمان]و به نحوی unworldly و unworldly با هم متحد شده بودند و روح و روح خود را در آن سهیم می شدند
[ترجمه گوگل]با هم در بعضی از روش های بی معنا، به اشتراک گذاری یک روح و یا مانند آن
11. Orwell, a gentle, unworldly sort of man, arrived with just a camp bed, a table, a couple of chairs and a few pots and pans.
[ترجمه ترگمان]ارول، یک مرد نجیب و unworldly، با یک تخت خواب، یک میز، یک میز، یک میز و چند دیگ و چند تا ماهی تابه
[ترجمه گوگل]اورول، یک مرد ملایم و نابخشودنی، با یک تخت خوابگاه، میز، چند صندلی و چند گلدان و تابه وارد شد
12. She was credible and creditable and played well the transformation from gauche, unworldly girl to dignified lady.
[ترجمه ترگمان]این دختر باور نکردنی و creditable بود و تغییر شکل from را با خانم dignified و unworldly به خوبی اجرا می کرد
[ترجمه گوگل]او معتبر و قابل اعتماد بود و به خوبی تغییر شکل از gauche، دختر unworldly به بانوی مقتول
13. Moreover, the complexities of trademark law are overwhelming the unworldly academics who keep the Internet afloat.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، پیچیدگی های قانون علامت تجاری، دانشگاهیان غیر مادی است که اینترنت را شناور نگه می دارند
[ترجمه گوگل]افزون بر این، پیچیدگی قوانین علامت تجاری، دانشمندان غریبه ای است که اینترنت را شناور می کنند
14. But Iris, so shrewd in some ways, was hopelessly unworldly in others.
[ترجمه ترگمان]اما ایریس که از بعضی جهات زیرکانه بود، به طور نومیدانه خود را به دیگران بی اعتنا نشان می داد
[ترجمه گوگل]اما ایرویز، به طرز گمراهی، در دیگران ناخوشایند بود