کلمه جو
صفحه اصلی

unread


معنی : بی سواد، خوانده نشده، قرائت نشده
معانی دیگر : (کتاب و غیره) نخوانده، (آدم) کم مطالعه، کم خوانده

انگلیسی به فارسی

خوانده نشده، قرائت نشده، بیسواد


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not read, as a book.

(2) تعریف: not knowledgeable because of not having done much reading; uneducated; ignorant.

• not read; not having read a lot
if you describe a book or other piece of writing as unread, you mean that you or other people have not read it.

مترادف و متضاد

بی سواد (صفت)
analphabetic, illiterate, unlettered, lowbrow, unread

خوانده نشده (صفت)
unread, unsung

قرائت نشده (صفت)
unread

جملات نمونه

1. The books sat unread on the shelf for years.
[ترجمه ترگمان]کتاب ها سال ها در قفسه کتاب نخوانده بودند
[ترجمه گوگل]این کتاب ها سالها در قفسه ها خوانده نشده است

2. All his unpublished writing should be destroyed unread.
[ترجمه ترگمان]تمام نوشته های منتشر نشده او نباید نادیده گرفته شوند
[ترجمه گوگل]تمام نوشته های منتشر نشده او باید ناپدید شود

3. I returned the books to the library unread.
[ترجمه ترگمان]کتاب ها را به کتابخانه بازگشتم
[ترجمه گوگل]کتاب ها را به کتابخانه بازگردانیدم

4. She appropriated my unread newspaper and never returned it.
[ترجمه ترگمان]اون روزنامه خونده منو ضبط کرده و هیچ وقت برنگشت
[ترجمه گوگل]او روزنامه خواندنی من را اختصاص داد و هرگز آن را برگرداند

5. The system automatically purges unread emails after two weeks.
[ترجمه ترگمان]این سیستم به طور اتوماتیک emails را پس از دو هفته purges می کند
[ترجمه گوگل]سیستم به طور خودکار ایمیل های خوانده نشده را بعد از دو هفته پاک می کند

6. He caught up on months of unread periodicals.
[ترجمه ترگمان]ماه ها up خونده بود
[ترجمه گوگل]او ماهها از نشریات ناسازگار گرفت

7. Three wonderful? often unread? novels about newspapers still are waiting for proper film treatment.
[ترجمه ترگمان]سه نفر فوق العاده؟ اغلب نخوانده است؟ رمان های مربوط به روزنامه هنوز منتظر برخورد مناسب فیلم هستند
[ترجمه گوگل]سه فوق العاده؟ اغلب خوانده نشده است رمان در مورد روزنامه هنوز در انتظار درمان مناسب فیلم هستند

8. In fact, I would not have disturbed those unread pages for the world.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، من صفحات unread را برای جهان آشفته نمی کنم
[ترجمه گوگل]در واقع، من این صفحات خوانده نشده را برای جهان آشفته نخواهم کرد

9. Often they will be left totally unread, unless and until a dispute arises.
[ترجمه ترگمان]اغلب آن ها کاملا نخوانده می مانند مگر این که تا زمانی که اختلافی بروز کند
[ترجمه گوگل]اغلب آنها به طور کامل خوانده می شوند، مگر آنکه تا زمانی که مناقشه ایجاد نشود

10. The manuscript was returned unread.
[ترجمه ترگمان]دست نوشت دوباره خوانده شد
[ترجمه گوگل]دستنوشته به عنوان خوانده نشد

11. There was a pile of unread mail on his desk.
[ترجمه ترگمان]یه مشت نامه خونده نشده روی میزش بود
[ترجمه گوگل]شمار نامه های خوانده نشده روی میز خود وجود داشت

12. This image from the MSDN documentation shows unread messages in a Twitter feed.
[ترجمه ترگمان]این تصویر از مستندات MSDN، پیغام های خوانده را در فید تویی تر نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این تصویر از مستندات MSDN پیام های خوانده نشده را در خوراک توییتر نشان می دهد

13. You've now disabled the unread mail message count in Windows XP!
[ترجمه ترگمان]شما در حال حاضر پیغام نامه ناخوانده را در ویندوز XP disabled!
[ترجمه گوگل]شما در حال حاضر پیام های پست الکترونیکی خوانده نشده را در ویندوز XP غیرفعال کرده اید!

14. Like New: An apparently unread copy in perfect condition.
[ترجمه ترگمان]مانند جدید: یک کپی بدون کتاب در شرایط کامل
[ترجمه گوگل]مانند جدید یک نسخه ظاهرا ناقص در شرایط مطلوب

15. Every year, ties go unworn and books unread.
[ترجمه ترگمان]هر سال، ties unworn و کتاب خوانده می شوند
[ترجمه گوگل]هر ساله پیوندی بی وقفه و کتاب ناپدید می شود

پیشنهاد کاربران

e. g. She left the letter lying unread on her desk for a week


کلمات دیگر: