کلمه جو
صفحه اصلی

scoundrel


معنی : ادم پست، رذل، ارقه
معانی دیگر : آدم سفله، نامرد، الدنگ، آپاردی، پست فطرت، villain : ارقه، لات

انگلیسی به فارسی

( villain =) ارقه، لات، رذل


ناخودآگاه، رذل، ارقه، ادم پست


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who disregards morals or laws; villain.
مترادف: blackguard, miscreant, rascal, rogue, villain
مشابه: cad, knave, wretch

- That scoundrel married her for her money and then was shamelessly unfaithful to her.
[ترجمه ترگمان] این مرد رذل به خاطر پول او با او ازدواج کرد و بعد هم بی آن که به او خیانت کند، به او خیانت کرد
[ترجمه گوگل] این ناآرامی او را برای پولش ازدواج کرد و پس از آن بی شرمانه به او محکوم شد

• rogue, rascal, villain
rascally, villainous, dishonorable
a scoundrel is someone who cheats and deceives people; an old-fashioned word.

مترادف و متضاد

ادم پست (اسم)
bugger, menial, scoundrel, reptile, skate, villain, cur

رذل (اسم)
scoundrel, villain, rapscallion

ارقه (اسم)
scoundrel, villain

person who is deceptive and


Synonyms: uncaring of others bad egg, bad news, blackguard, black sheep, caitiff, cheat, creep, crook, dastard, good-for-nothing, heel, imp, incorrigible, lowlife, maggot, mischiefmaker, miscreant, ne’er-do-well, rascal, reprobate, scalawag, scamp, thief, vagabond, villain, wretch


جملات نمونه

1. a proper scoundrel
یک رذل کامل

2. an outright scoundrel
یک آدم رذل تمام عیار

3. (s. johnson) patriotism is the last refuge of a scoundrel
میهن پرستی آخرین دستاویز آدم های رذل است.

4. Patriotism is the last refuge of a scoundrel.
[ترجمه ترگمان]وطن پرستی آخرین پناه یک آدم رذل است
[ترجمه گوگل]Patriotism آخرین پناهگاه ناامیدی است

5. They described the man as a scoundrel.
[ترجمه ترگمان]آن ها مردی را به عنوان یک پست فطرت توصیف کردند
[ترجمه گوگل]آنها مرد را به عنوان ناآگاهی توصیف کردند

6. I gave the scoundrel a slap in the face.
[ترجمه ترگمان]سیلی محکمی به صورتش زدم
[ترجمه گوگل]من به زخم دروغ گفتم

7. He was designated by the name as a scoundrel.
[ترجمه ترگمان]او را به عنوان یک پست فطرت انتخاب کرده بودند
[ترجمه گوگل]او توسط این نام به عنوان معصوم تعیین شده بود

8. And he thought the picky scoundrel would not be interested in speaking to such an audience.
[ترجمه ترگمان]و فکر می کرد که این مرد رذل، علاقه ای به حرف زدن با چنین جمعی ندارد
[ترجمه گوگل]و او فکر کرد که ناخوشایندی شگفت انگیز به این مخاطب علاقمند نیست

9. Say, you old scoundrel, do the honors.
[ترجمه ترگمان]بگو ببینم، ای مرد رذل، این افتخار را به من عطا کن
[ترجمه گوگل]بگو، شما زنهار قدیمی، افتخار کنید

10. He is a lying scoundrel!
[ترجمه ترگمان]این مرد رذل دروغ گو است!
[ترجمه گوگل]او دروغگو دروغین است!

11. The Characters Robin Hood: A scoundrel and a thief, but good-hearted.
[ترجمه ترگمان]زن شخصیت رابین هود: یک دزد و یک دزد، اما خوش قلب
[ترجمه گوگل]شخصیت های رابین هود یک تبهکار و یک دزد، اما خیرخواه

12. What should he do about that young scoundrel?
[ترجمه ترگمان]پس چه باید کرد؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی باید در مورد آن جوان جنجالی انجام دهد؟

13. You infernal scoundrel, how dare you tell me that?
[ترجمه ترگمان]ای مرد رذل، چطور جرات می کنی این را به من بگویی؟
[ترجمه گوگل]شما مظنون تلخ، جایی که به من بگویید؟

14. An unprincipled, deceitful, and unreliable person a scoundrel or rascal.
[ترجمه ترگمان]یک مرد رذل، متقلب و قابل اعتماد آدم رذل و فرومایه است
[ترجمه گوگل]یک فرد بی قاعده، فریبکار و غیر قابل اعتماد، ناخودآگاه یا ترسناک است

پیشنهاد کاربران

بزهکار

اوباش

بدجنس، رذل، پست فطرت, wicked, evil
A person who does deliberately evil things, breaks the law and has no morals
The scoundrel was hanged for holding up a hapless minor in his cabin.

کسی که خیلی از قوانین پیروی نمی کنه و نظر دیگران هم براش مهم نیست.
"کله خر" یا "کله خراب" ترجمه ی خوبیه.

scoundrel view دیدگاه فریبنده


کلمات دیگر: