1. They exchanged visiting cards with each other.
[ترجمه ترگمان]آن ها کارت های ویزیت را با هم رد و بدل کردند
[ترجمه گوگل]آنها با یکدیگر دیدار می کردند
2. Printing visiting cards on a thirty - inch press is using a sledgehammer to crack a nut.
[ترجمه ترگمان]کارت های ویزیت چاپ در یک پرس ۳۰ اینچی از پتک استفاده می کنند تا مهره را ترک کنند
[ترجمه گوگل]چاپ کارتهای دیداری در یک چاپگر 30 اینچی با استفاده از یک چکش برای شکستن یک مهره است
3. The client left his visiting card on his desk.
[ترجمه ترگمان]مشتری کارت ویزیت خود را روی میز گذاشت
[ترجمه گوگل]مشتری کارت میزبان خود را در میز خود ترک کرد
4. She showed Newman the visiting card she'd kept.
[ترجمه ترگمان]او the را که از آن نگهداری کرده بود، به او نشان داد
[ترجمه گوگل]او نشان داد نیومن کارت دیداری را که او نگه داشته است نشان داد
5. I gave him a visiting card.
[ترجمه ترگمان]من بهش یه کارت ویزیت دادم
[ترجمه گوگل]من یک کارت باز دیدم
6. From the archaized visiting card,[sentence dictionary] he is a curator of a museum.
[ترجمه ترگمان]از کارت ویزیت archaized، یک فرهنگ لغت به عنوان متصدی موزه است
[ترجمه گوگل]از کارت بازدید کننده آرشیو شده، [فرهنگ لغت جمله] او مربی موزه است
7. He left his visiting card on my desk, and went away.
[ترجمه ترگمان]او کارت ویزیت خود را روی میز من گذاشت و بیرون رفت
[ترجمه گوگل]او کارت دیدار خود را روی میز من گذاشت و رفت
8. He turned up a visiting card that lay face downwards on the tray.
[ترجمه ترگمان]او کارتی را که روی سینی قرار داشت، از روی میز برداشت
[ترجمه گوگل]او یک کارت بازرگانی را که روی سینی گذاشته شده بود رو به پایین گذاشت
9. Of course, you should also receive his visiting card with both hands.
[ترجمه ترگمان]البته شما باید کارت ویزیت او را با هر دو دست دریافت کنید
[ترجمه گوگل]البته، شما باید کارت بازدید خود را با هر دو دست دریافت کنید
10. He quickly fished out of his pocket two cards: his visiting card and his party card.
[ترجمه ترگمان]به سرعت از جیب خود دو کارت out: کارت ویزیت او و کارت اعتباریش را از جیبش درآورد
[ترجمه گوگل]او به سرعت از جیب خود را دو کارت کارت بازدید و کارت حزب خود را ماهی