1. After an afternoon of unutterable boredom I was finally allowed to leave.
[ترجمه ترگمان]پس از یک بعد از ظهر ملال ناگفتنی، بالاخره اجازه خروج از آن را دادم
[ترجمه گوگل]پس از بعد از ظهر از خستگی ناپایدار من سرانجام مجاز به ترک
2. He felt such an unutterable fool.
[ترجمه ترگمان]او این حماقت ناگفتنی را احساس می کرد
[ترجمه گوگل]او چنین روحیه ای بی نظیر را احساس کرد
3. And with unutterable gratitude and joy he put his arms around his love and saw her smile into his eyes and blush.
[ترجمه ترگمان]و با سپاس ناگفتنی، بازوانش را دور عشق خود حلقه کرد و لبخند او را در چشمانش دید و سرخ شد
[ترجمه گوگل]و با قدردانی و شادی بی حد و حصر، دستان خود را در اطرافش قرار داد و لبخندش را در چشم و لبخندش دید
4. As they clung together in that unutterable pleasure, he felt that they were defying everything that had persecuted them.
[ترجمه ترگمان]همچنان که در آن لذت ناگفتنی به هم چسبیده بودند، احساس می کرد که از هر چیزی که آن ها را آزار می دهد مبارزه می کنند
[ترجمه گوگل]همانطور که در آن لذت بی نظیری با هم درگیر شدند، او احساس کرد که آنها همه چیز را که آنها را مورد آزار و اذیت قرار داده بودند، تضعیف می کنند
5. There is an unutterable sadness around Medina del Campo, where I had to change trains for Salamanca.
[ترجمه ترگمان]در حوالی مدینه دل کامپو، جایی که ناچار بودم قطارها را برای سالامانکا عوض کنم، غمی توصیف ناپذیر وجود دارد
[ترجمه گوگل]غم و اندوه بی وقفه در اطراف مدینه دل کامپو وجود دارد، جایی که من مجبور شدم قطارهای سالامانکا را تغییر دهم
6. It was a moment of unutterable excitement.
[ترجمه ترگمان]یک لحظه هیجان وصف ناپذیری بود
[ترجمه گوگل]این یک لحظه از هیجان غیر قابل بیان بود
7. He's an unutterable bore.
[ترجمه ترگمان]این مرد خسته کننده و غیرقابل بیان است
[ترجمه گوگل]او یک سوراخ بی نظیر است
8. He has passed through unutterable agonies.
[ترجمه ترگمان]از آن رنج ها و رنج ها رد شده است
[ترجمه گوگل]او از طریق آزار و اذیت های غیر قابل تصور گذشت
9. The initiates already realized that here were secrets unutterable outside the confines of the church.
[ترجمه ترگمان]به همین زودی به این نتیجه رسیدم که در خارج از محدوده کلیسا رازی نهفته وجود دارد
[ترجمه گوگل]آغازگرها متوجه شدند که در اینجا اسرار غیر قابل بیان در خارج از محدوده کلیسا وجود دارد
10. What unutterable pathos was in his voice!
[ترجمه ترگمان]چه ترحم وصف ناپذیری در صدایش بود!
[ترجمه گوگل]پاتو ناپاکی در صدای او بود!
11. The at present unutterable things we may fine somewhere uttered.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر چیزهایی که ممکن است در یک جایی بر زبان آوریم، بر زبان آوریم
[ترجمه گوگل]چیزهایی که در حال حاضر غیر قابل توضیح هستند، ممکن است جایی برایشان جالب باشد
12. Unutterable destruction and devastation were wrought last autumn.
[ترجمه ترگمان]ویرانی و ویرانی پاییز گذشته بود
[ترجمه گوگل]ناپدید شدن و ویرانی ناپایدار پاییز گذشته بود
13. At the sight of the unutterable passion of that look I could hardly control myself.
[ترجمه ترگمان]با دیدن سودای ناگفتنی آن نگاه که به زحمت می توانستم خودم را کنترل کنم
[ترجمه گوگل]در نگاهی به شور و شوق بی نظیر این نگاه، به سختی می توانم خودم را کنترل کنم
14. He has already gone through unutterable agonies.
[ترجمه ترگمان]پیش از این همه درده ای ناگفتنی را از دست داده است
[ترجمه گوگل]او قبلا از طریق آزار و اذیت های غیر قابل قبول رفته است