کلمه جو
صفحه اصلی

untouchable


معنی : مصون، لمس ناپذیر، نجس، غیرقابل لمس
معانی دیگر : غیر قابل دست زدن، دست نزدنی، نابسودنی، لمس نکردنی، untouchability نجس، لمس ناپذیری

انگلیسی به فارسی

( untouchability ) نجس، لمس ناپذیر، غیرقابل لمس،لمس ناپذیری


غیرقابل تحمل، نجس، غیرقابل لمس، مصون، لمس ناپذیر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not to be handled or touched.
متضاد: touchable

- priceless, untouchable antiques
[ترجمه ترگمان] اشیای قیمتی و غیرقابل دسترسی
[ترجمه گوگل] عجیب و غریب بی عیب و نقص

(2) تعریف: not substantial; intangible.

- a mysterious, untouchable quality
[ترجمه ترگمان] یه ویژگی مرموز غیرقابل دسترسی
[ترجمه گوگل] یک کیفیت اسرارآمیز و غیرقابل تحمل

(3) تعریف: beyond reach, criticism, or attack.

- The company president is untouchable.
[ترجمه ترگمان] رئیس شرکت غیرقابل دسترسی است
[ترجمه گوگل] رئیس جمهور شرکت غیرقانونی است

(4) تعریف: too repulsive to be touched; revolting.
مشابه: taboo
اسم ( noun )
مشتقات: untouchably (adv.), untouchability (n.)
(1) تعریف: (often cap.) a member of the lowest Hindu caste in India, physical contact with whom was formerly thought to be contaminating to those of higher castes.
مشابه: anathema

(2) تعریف: anyone who is similarly shunned.
مشابه: anathema

(3) تعریف: someone or something that is not to be criticized, attacked, or changed.

(4) تعریف: one whose honesty, incorruptibility, or the like is beyond question.

• impossible to touch, intangible; forbidden to touch; defiling or loathsome to the touch; beyond reach; beyond criticism or control
an untouchable is an indian whose social status is below that of the lowest caste.
someone who is untouchable cannot be affected or punished in any way.

مترادف و متضاد

مصون (صفت)
defended, immune, protected, inviolable, untouchable, guarded

لمس ناپذیر (صفت)
untouchable, intangible

نجس (صفت)
unclean, untouchable, polluted

غیرقابل لمس (صفت)
untouchable

جملات نمونه

1. Given his political connections, he thought he was untouchable.
[ترجمه ترگمان]با توجه به ارتباطات سیاسی اون فکر می کرد که دست نیافتنی باشه
[ترجمه گوگل]با توجه به ارتباطات سیاسی او، او فکر کرد که او غیرقابل قبول است

2. He was born an untouchable in a very poor village in south India.
[ترجمه ترگمان]او در یک روستای بسیار فقیر در جنوب هند به دنیا آمد
[ترجمه گوگل]او در یک روستای بسیار فقیر در جنوب هند متولد شد

3. She looked delicate and untouchable, dressed in white.
[ترجمه ترگمان]او لاغر و دست نیافتنی به نظر می رسید، لباس سفید پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او ظریف و بی دست و پا نگاه کرد، لباس سفید پوشیده بود

4. He was the boss's husband and therefore untouchable.
[ترجمه ترگمان]او همسر رئیس بود و بنابراین دست نیافتنی بود
[ترجمه گوگل]او شوهر رئیس بود و بنابراین غیرقابل قبول بود

5. Coventry City have proved untouchable this season - they've just won their sixth consecutive game.
[ترجمه ترگمان]شهر کاونتری ثابت شده است که در این فصل، آن ها تنها ششمین بازی متوالی خود را برنده شده اند
[ترجمه گوگل]کاونتری سیتی در این فصل غیرممکن بوده است - آنها فقط ششمین بازی متوالی خود را به دست آورده اند

6. The department's budget is untouchable.
[ترجمه ترگمان]بودجه این بخش غیرقابل دسترسی است
[ترجمه گوگل]بودجه این گروه غیرقانونی است

7. She believed in the infinite, untouchable forces that made up the hidden universe: hexes and curses, destiny and karma.
[ترجمه ترگمان]او به نیروهای غیرقابل دسترسی و غیرقابل دسترسی که جهان را ساخته بود ایمان داشت: طلسم و نفرین، سرنوشت و سرنوشت
[ترجمه گوگل]او به نیروهای بی نهایت و غیرقابل اعتماد اعتقاد داشت که هگزز و لعنت پنهان جهان، سرنوشت و کارما را تشکیل می داد

8. The young reformer has attacked previously untouchable sectors such as the energy monopolies and housing subsidies.
[ترجمه ترگمان]این اصلاح طلب جوان قبلا به بخش هایی از جمله انحصار انرژی و یارانه های مسکن، حمله کرده است
[ترجمه گوگل]اصلاح طلبان جوان به بخش هایی از قبیل انحصار انرژی و یارانه های مسکن حمله کرده اند

9. Jamal Crawford, who was virtually untouchable in trade talks, has shown little but long-range potential.
[ترجمه ترگمان]جمال کرافورد، که عملا در مذاکرات تجاری غیرقابل دسترسی بود، پتانسیل کم اما برد زیادی را نشان داده است
[ترجمه گوگل]جمال کرافورد، که در مذاکرات تجاری تقریبا غیرمحتمل بود، پتانسیل کمی دارد، اما دراز مدت

10. In 198 Retton clearly was untouchable on the floor and vault events, where her powerful physical makeup could be highlighted.
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۸ retton به وضوح روی زمین و رویداده ای مقبره، که آرایش فیزیکی قدرتمند او را می توان برجسته کرد، غیرقابل دسترسی بود
[ترجمه گوگل]در سال 1983 Retton به وضوح در طبقه و غواصی غیر قابل نفوذ بود، جایی که آرایش فیزیکی قدرتمندش میتوانست برجسته شود

11. An orthodox Hindu must not touch an untouchable or anything an untouchable touches.
[ترجمه ترگمان]یک هندو اصیل نباید به یک فرد غیرقابل دسترسی یا هر چیزی که غیرقابل دسترسی باشد، دست بزند
[ترجمه گوگل]یک هندو ارتدکس نباید لمس ناپذیر یا غیر قابل لمس را لمس کند

12. They said because untouchable they can't eat in the same place.
[ترجمه ترگمان]آن ها گفتند چون دست نیافتنی هستند آن ها نمی توانند در یک مکان غذا بخورند
[ترجمه گوگل]آنها گفتند که آنها می توانند در همان جا غذا ندهند

13. All the articles are untouchable the museum.
[ترجمه ترگمان]تمام اشیا به موزه دسترسی پیدا کرده اند
[ترجمه گوگل]تمام مقالات موزه غیرقابل استفاده است

14. Domingos is untouchable as far as we are concerned.
[ترجمه ترگمان]تا آنجا که به ما مربوط می شود، Domingos غیرقابل دسترسی است
[ترجمه گوگل]Domingos تا آنجا که ما نگران هستیم، غیرقابل استفاده است

15. All the articles are untouchable in the museum.
[ترجمه ترگمان]همه چیز در موزه غیرقابل دسترسی است
[ترجمه گوگل]تمام مقالات در موزه غیرقابل استفاده هستند

پیشنهاد کاربران

دست نیافتنی ، دسترس ناپذیر ، دسترسی ناپذیر

چیره ناپذیر ، تسخیرناپذیر

noun : قشر فقیر

غیر قبل دسترسی
غیر قابل لمس
existence of God is real but it's untouchable
the vice President is untouchable
unaccessible
inaccessible


کلمات دیگر: