1. You look like a nice upstanding young man.
[ترجمه ترگمان] به نظر میاد جوان خوبی باشی
[ترجمه گوگل]شما مثل یک مرد جوان با شکوه هستید
2. She is regarded as an upstanding citizen in the local community.
[ترجمه ترگمان]او بعنوان یک شهروند شرافتمند در جامعه محلی شناخته می شود
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک شهروند برجسته در جامعه محلی در نظر گرفته شده است
3. In front of his house are two upstanding trees.
[ترجمه ترگمان] جلوی خونه اش دوتا درخت شرافتمند هستن
[ترجمه گوگل]در مقابل خانه اش دو درخت بلند است
4. These are the upstanding citizens, the clean and the antiseptic.
[ترجمه ترگمان]شهروندان شریف، تمیز و the هستند
[ترجمه گوگل]این شهروندان برجسته، تمیز و ضد عفونی کننده هستند
5. The upstanding citizen was able to make a collect call to his wife.
[ترجمه ترگمان]شهروندان شریف توانستند با همسرش تماس بگیرند
[ترجمه گوگل]شهروند برجسته قادر به جمع آوری تماس به همسر خود بود
6. Giraffes and upstanding bears are more popular than snakes, rats and spiders.
[ترجمه ترگمان]زرافه ها و شرافتمند بیش از مارها، موش و عنکبوت ها بیشتر محبوب هستند
[ترجمه گوگل]زرافه ها و خرس های برجسته تر از مار ها، موش ها و عنکبوت ها محبوب ترند
7. A strong breeze caught the upstanding feathered plumes of her hat and blew it off.
[ترجمه ترگمان]باد محکمی به پره ای بلند کلاهش را گرفت و آن را خاموش کرد
[ترجمه گوگل]یک فشردگی قوی، پرچم های پر از کلاه خود را گرفت و آن را منفجر کرد
8. This is a fine upstanding composition with an impressive vaulted interior.
[ترجمه ترگمان]این یک ترکیب بندی خوب خوب با یک فضای ورودی با ابهت است
[ترجمه گوگل]این یک ترکیب خوب و قابل توجه با یک محفظه قابل توجه است
9. He was upstanding all right: it almost strained his back muscles.
[ترجمه ترگمان]حالش خوب بود و تقریبا عضلات پشتش را منقبض کرده بود
[ترجمه گوگل]او از همه چیز محکم بود و تقریبا عضلات پشت او را تکان داد
10. She was a fine upstanding middle-aged lady with sharp eyes and a lucid tongue.
[ترجمه ترگمان]او زنی بود از میان سال و سال، با چشمانی نافذ و زبان روشن
[ترجمه گوگل]او بانوی میانسال خوب و با چشمهای تیز و زبان روشن بود
11. At the kitchen door, the cat, neck-fur upstanding like the spines of a hedgehog, wailed to be let out.
[ترجمه ترگمان]در آشپزخانه، گربه گردنش مثل ستون فقرات یک جوجه تیغی بود که ناله سر می داد
[ترجمه گوگل]در درب آشپزخانه، گربه، گردن، خز مانند قاشق چمن جادویی، سعی کرد از بین برود
12. The amorphous alloys have upstanding magnetism characteristic, and can be used to make the strain gauge.
[ترجمه ترگمان]آلیاژهای آمورف، مشخصه مغناطیس را دارند و می توانند برای اندازه گیری کرنش سنج مورد استفاده قرار گیرند
[ترجمه گوگل]آلیاژهای آمورف دارای خاصیت مغناطیسی بالایی هستند و می توانند برای اندازه گیری فشار استفاده شوند
13. He is a decent upstanding young man.
[ترجمه ترگمان]جوان شریفی است
[ترجمه گوگل]او یک مرد جوان و شایسته است
14. Strong independent work ability and upstanding team spirit, hard working.
[ترجمه ترگمان]توانایی کار مستقل قوی و روحیه قوی تیم و کار سخت
[ترجمه گوگل]توانایی کار مستقل قوی و روحیه تیم قوی، کار سخت
15. She is an upstanding citizen.
[ترجمه ترگمان] اون یه شهروند شرافتمند - ه
[ترجمه گوگل]او یک شهروند برجسته است