کلمه جو
صفحه اصلی

upbeat


معنی : شادمان، شاد کام، خوش بین
معانی دیگر : روبه ترقی، روبه بالا، (عامیانه) سرحال، سردماغ، کیفور، سرزنده، بشاش، ضربه غیر موکد مخصوصا در پایان قطعه، موفق

انگلیسی به فارسی

(موسیقی) ضربه غیر موکد مخصوصا در پایان قطعه، خوش بین، موفق، شادمان، شادکام


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: (informal) optimistic and cheery.
متضاد: pessimistic
مشابه: sanguine

- The story gave me an upbeat feeling about the future.
[ترجمه ترگمان] این داستان به من احساس خوش بینانه ای در مورد آینده داد
[ترجمه گوگل] داستان به من خوش بینانه در مورد آینده خوش گذشت
- The tone of her recent letter was much more upbeat than in her last.
[ترجمه ترگمان] لحن نامه اخیر او از آخرین باری که به او رسیده بود لذت بخش بود
[ترجمه گوگل] متن نامه اخیر او بسیار شفاف تر از گذشته بود
اسم ( noun )
• : تعریف: in music, an unaccented beat, esp. before a downbeat, or the upward movement of a conductor's arm used to indicate this beat.

• (music) unaccented beat that precedes an accented downbeat; upward movement of the hand made by a musical conductor to indicate an unaccented beat
optimistic, cheerful
if people or their opinions are upbeat, they are cheerful and optimistic about a situation.

مترادف و متضاد

شادمان (صفت)
merry, gladsome, frolicsome, upbeat

شاد کام (صفت)
merry, upbeat

خوش بین (صفت)
roseate, upbeat, optimistic

cheerful


Synonyms: buoyant, cheery, encouraging, favorable, fond, happy, heartening, hopeful, optimistic, positive, promising, rosy, sanguine


Antonyms: depressed, down, sad


جملات نمونه

1. he is very upbeat on the future of space explorations
خیلی نسبت به آینده ی اکتشافات فضایی خوش بین است.

2. the company is on the upbeat
کار شرکت گرفته است.

3. The Defense Secretary gave an upbeat assessment of the war so far.
[ترجمه ترگمان]وزیر دفاع تا کنون به یک ارزیابی خوش بینانه از این جنگ پرداخته است
[ترجمه گوگل]وزیر دفاع تا کنون ارزیابی خوبی از جنگ داشته است

4. She's a very jolly, upbeat sort of a person.
[ترجمه ترگمان]او یک آدم شاد و خوش بینی است
[ترجمه گوگل]او یک شخص بسیار پرطرفدار و پرطرفدار است

5. The presentation ended on an upbeat note.
[ترجمه ترگمان]این سخنرانی با یک آهنگ خوش بینانه به پایان رسید
[ترجمه گوگل]این نمایش به یک یادداشت خوش بینانه پایان یافت

6. The tone of the speech was upbeat.
[ترجمه ترگمان]لحن گفتار خوش و خرم بود
[ترجمه گوگل]تن سخنرانی خوش بین بود

7. The upbeat jazz I listen to in the kitchen makes my food come alive.
[ترجمه ترگمان]جاز خوش و خرم به من گوش می ده تا غذا رو زنده کنم
[ترجمه گوگل]جاز خوش بینانه که در آشپزخانه گوش می دهد، غذای من زنده می شود

8. The exhibition keeps an official, upbeat tally of progress.
[ترجمه ترگمان]این نمایشگاه تعداد رسمی و خوش بینانه پیشرفت را نگه می دارد
[ترجمه گوگل]نمایشگاه رسمی، پیشرفت قابل اعتماد را حفظ می کند

9. Mr Annan tried to sound upbeat in the rest of his report.
[ترجمه ترگمان]آقای عنان در ادامه گزارش خود سعی کرد خوش بین باشد
[ترجمه گوگل]آقای انان سعی کرد در بقیه گزارش خود به پیشرفت بپردازد

10. And there is something to be upbeat about in 1992: it's an election year.
[ترجمه ترگمان]و در سال ۱۹۹۲ چیزی برای خوشبین بودن وجود دارد: این یک سال انتخابات است
[ترجمه گوگل]و در سال 1992 چیز خوبی است که در سال 1992 انتخاب می شود

11. But the upbeat, booster verve that had brought the parliament together would not be derailed.
[ترجمه ترگمان]اما شور و حرارت تقویت کننده و booster که پارلمان را به هم رسانده بود از خط خارج نمی شد
[ترجمه گوگل]اما خوشبینی، تقویت کننده ای که پارلمان را با هم به ارمغان آورده بود، نخواهد توانست رها شود

12. Despite the rebel gains, Western diplomats have been upbeat in recent days about the prospects for peace.
[ترجمه ترگمان]علی رغم دستاوردهای شورشیان، دیپلمات های غربی در روزه ای اخیر در مورد چشم اندازه ای صلح خوشبین هستند
[ترجمه گوگل]با وجود دستاوردهای شورشی، دیپلمات های غربی در روزهای اخیر در مورد چشم انداز صلح خوشبین بوده اند

13. But the locker room was considerably more upbeat than after the Maui losses, or the collapse at Kansas.
[ترجمه ترگمان]اما رخت کن به طور قابل توجهی نسبت به بعد از زیان های Maui و سقوط در کانزاس بسیار خوش بین بود
[ترجمه گوگل]اما اتاق قفسه ها به طور قابل توجهی بهتر از پس از تلفات مونی یا فروپاشی در کانزاس بود

14. Officially the mood at the WTO is upbeat.
[ترجمه ترگمان]به طور رسمی، وضعیت در سازمان تجارت جهانی خوش بین است
[ترجمه گوگل]رسما خلق و خوی در سازمان تجارت جهانی خوشبین است

The company is on the upbeat.

کار شرکت گرفته است.


He is very upbeat on the future of space explorations.

خیلی نسبت به آینده‌ی اکتشافات فضایی خوش‌بین است.


پیشنهاد کاربران

خوشبین
دید خوب داشتن

شادمان
شادکام
And yet you're surprisingly upbeat.

سرحال

مترقًی

full of hope, happiness, and good feelings
خوشحال و خوش بینن ( صفت )

شنگول

?Jolly

Iran offers upbeat assessment of progress in nuclear talks
ایران ارزیابی خوشبینانه ای از مذاکرات هسته ای از خودش نشون میده/ایران نسبت به مذاکرات هسته ای خوشبینِ

AP. com@

Iran nuclear talks resume with upbeat commentsdespite skepticism
علی رغم بدبینی ( همیشگی ) مذاکرات هسته ای ایران با خوشبینی/شنگولی از سر گرفته شد

CNN. com@

adjective
[more upbeat; most upbeat] :
positive and cheerful : happy and hopeful
I like a story with an upbeat ending.
I tried to stay upbeat about losing the election.

شاد - شادکام


کلمات دیگر: