کلمه جو
صفحه اصلی

volition


معنی : اراده، خواست، از روی اراده، مشیت
معانی دیگر : اختیار، خواهندگی، از روی قصد و رضا

انگلیسی به فارسی

خواست، اراده، از روی قصد و رضا، از روی اراده


ولایت، اراده، خواست، از روی اراده، مشیت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of willing, deciding, or choosing.
مترادف: choice, choosing, decision, option, will
مشابه: determination, preference

- There was no pressure on him; he resigned of his own volition.
[ترجمه ترگمان] هیچ فشاری روی او نبود، به اراده خودش تسلیم شد
[ترجمه گوگل] فشار بر او وجود نداشت؛ او استعفا داد

(2) تعریف: the ability or power of exercising choice.
مترادف: choice, free will, option, will
مشابه: discretion, intention, liberty, license, resolution

- Slaves are stripped of their volition.
[ترجمه ملکوتی] از بردگان سلب اختیار می شود ( حق انتخاب از بردگان سلب می شود )
[ترجمه ترگمان] برده ها of رو از دست میدن
[ترجمه گوگل] بردگان از خواسته های خود جدا می شوند

• free will, determination by will, choice
if you do something of your own volition, you do it because you have decided for yourself that you will do it; a formal expression.

مترادف و متضاد

اراده (اسم)
will, animus, volition, nisus

خواست (اسم)
wealth, wish, disposition, desire, will, request, demand, temptation, volition, eagerness, want, asset, property, tenure, desideratum

از روی اراده (اسم)
volition

مشیت (اسم)
will, volition

free will


Synonyms: accord, choice, choosing, conation, desire, determination, discretion, election, option, preference, purpose, resolution, selection, will, willingness, wish


جملات نمونه

1. human volition is contingent
اختیار انسان دست خود اوست (اراده ی انسان آزاد است).

2. They left entirely of their own volition .
[ترجمه ترگمان]اونا به خواست خودشون رو ترک کردن
[ترجمه گوگل]آنها به طور کامل از خواسته های خود را ترک کردند

3. She left entirely of her own volition.
[ترجمه ترگمان] اون به خواست خودش رو ترک کرد
[ترجمه گوگل]او کاملا از خواسته خود رها شده است

4. Helena left the company of her own volition.
[ترجمه ترگمان]هلنا شرکت به خواست خودش رو ترک کرد
[ترجمه گوگل]هلنا شرکت خود را به عهده داشت

5. What is needed is knowledge and volition.
[ترجمه ترگمان]چیزی که مورد نیاز است دانش و اراده است
[ترجمه گوگل]دانش و اراده مورد نیاز است

6. Either you go down there of your own volition or I strangle you with my two bare hands.
[ترجمه ترگمان]یا به خواست خودت به آنجا می روی یا من با دو دست خالی ترا خفه می کنم
[ترجمه گوگل]یا شما به آنجا میروید از خواستههای خودتان، یا من را با دو دست خالی خود غرق میکنم

7. Deena left the company of her own volition.
[ترجمه ترگمان]اون با خواست خودش از شرکت خارج شد
[ترجمه گوگل]دینا شرکت خود را به عهده داشت

8. But not of his own volition.
[ترجمه ترگمان] ولی نه به خواست خودش
[ترجمه گوگل]اما نه از خواسته اش

9. Such cloudy weather can wear people's volition.
[ترجمه ترگمان]چنین هوای ابری می تواند اراده مردم را به تن کند
[ترجمه گوگل]چنین هوای ابری می تواند به خواسته های مردم بپردازد

10. He felt little volition and surprisingly little bitterness.
[ترجمه ترگمان]او به خواست کوچک و شگفت انگیزی احساس تلخی کرد
[ترجمه گوگل]او تمایل کمتری داشت و به طرز شگفت انگیزی کمی تلخ بود

11. Mr. A left this department of his own volition for personal reasons.
[ترجمه ترگمان]اقای \"ای\" به خاطر دلایل شخصی به خواست خودش این اداره رو ترک کرده
[ترجمه گوگل]آقای A به دلایل شخصی این بخش از خواسته خود را ترک کرد

12. The content of people's volition must not be made subject to the arbitrary power of another.
[ترجمه ترگمان]محتوای اراده مردم نباید تابع قدرت دل خواه دیگری باشد
[ترجمه گوگل]محتوای خواسته های مردم نباید به قدرت خودسرانه دیگری منجر شود

13. She offered to help us of her own volition.
[ترجمه ترگمان]اون پیشنهاد کرد به خواست خودش به ما کمک کنه
[ترجمه گوگل]او پیشنهاد کرد که ما را از میل خود به ما کمک کند

14. Both sides admit that a volition, for instance, had occurred.
[ترجمه ترگمان]هر دو طرف تصدیق می کنند که یک اراده، برای مثال، رخ داده است
[ترجمه گوگل]هر دو طرف اعتراف می کنند که، به عنوان مثال، یک اراده رخ داده است

15. We like to think that everything we do and everything we think is a product of our volition.
[ترجمه ترگمان]ما دوست داریم فکر کنیم که هر کاری که انجام می دهیم و هر چیزی که فکر می کنیم محصول اراده ماست
[ترجمه گوگل]ما دوست داریم فکر کنیم که همه چیز ما را انجام می دهد و همه چیز که فکر می کنیم، محصول خواسته ماست

پیشنهاد کاربران

قصد و اراده

کامازادی ( کام آزاد ی )

خواست، اراده، میل، آرزو


کلمات دیگر: