کلمه جو
صفحه اصلی

upraise


معنی : بالا بردن، بلند کردن
معانی دیگر : افراشتن، فرازاندن

انگلیسی به فارسی

بلند کردن، بالا بردن


بالا بردن، بلند کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: upraises, upraising, upraised
• : تعریف: to elevate or lift up; raise up.
متضاد: depress, lower
مشابه: raise

- Her eyebrows were upraised in surprise.
[ترجمه ترگمان] ابروهایش را بالا برده بود
[ترجمه گوگل] ابروهایش شگفت زده شد

• raise up, lift up, elevate; encourage, hearten

مترادف و متضاد

بالا بردن (فعل)
raise, enhance, boost, upgrade, lift, amplify, elevate, uplift, bump up, horse, heighten, elate, enthrone, sublimate, hoist, upraise

بلند کردن (فعل)
steal, remove, rear, raise, enhance, extol, lift, heave, pick up, elevate, exalt, pedestal, ennoble, heighten, enthrone, heft, hoist, hoist up, throw up, upraise

جملات نمونه

1. He upraised his hands in prayer.
[ترجمه ترگمان]دستش را بلند کرد و دعا خواند
[ترجمه گوگل]او دستان خود را در نماز بالا برد

2. She strode towards them, her fist upraised.
[ترجمه ترگمان]با گام های بلند به طرف آن ها رفت و مشتش را بالا برد
[ترجمه گوگل]او به سوی آنها صعود کرد، مشت او را بالا برد

3. She strode towards them, her fist upraised - but just before she pounded on it, she hesitated.
[ترجمه ترگمان]با گام های بلند به طرف آن ها رفت، مشتش را بالا برد - اما درست قبل از انکه به آن ضربه بزند، مردد ماند
[ترجمه گوگل]او به سمت آنها حرکت کرد، مشت او را بالا برده بود - اما درست قبل از او روی آن زد، او تردید کرد

4. She held a torch in her upraised hand.
[ترجمه ترگمان]او مشعل را در دستش نگه داشته بود
[ترجمه گوگل]او یک مشعل را در دست خود نگه داشت

5. Willie leaned his head back on his upraised hands.
[ترجمه ترگمان]و یلی سرش را بلند کرد و سرش را بلند کرد
[ترجمه گوگل]ویلی سرش را روی دستانش گذاشت

6. Young Andrew's belly shows between upraised jumper and trousers.
[ترجمه ترگمان]شکم شاهزاده جوان بین upraised و شلوارش را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]شکم جوان اندرو بین جلیقه و شلوار جوراب شلواری نشان می دهد

7. A dark, thin figure leaped out, stick upraised, aiming at Claudel's head.
[ترجمه ترگمان]شبح تیره و باریکی بیرون جست و به بالای سرش ضربه زد و سرش را به نشانه تایید تکان داد
[ترجمه گوگل]یک چهره تاریک و نازک پراکنده شد و به سمت کلودل سرازیر شد

8. He shielded his eyes against the dust with an upraised arm.
[ترجمه ترگمان]او چشمانش را روی گرد و غبار گرفته بود و دستش را بالا نگه داشته بود
[ترجمه گوگل]او چشم خود را در برابر گرد و غبار با بازوی صاف نگه داشته است

9. Shielding his eyes against the dust and heat with an upraised arm, he limped back to the corner and peered round.
[ترجمه ترگمان]با سر بلند به گرد و خاک و گرما نگاه کرد و لنگ لنگان به گوشه اتاق رفت و به اطراف نگاه کرد
[ترجمه گوگل]چشمانش را در برابر گرد و غبار و گرم با بازوی صاف نگه داشت، به عقب به گوشه نشست و دور را دید

10. In distinctive display flight flaps upwards at a steep angle and then glides down with wings scarcely upraised.
[ترجمه ترگمان]با زاویه ای تند به بالا پرواز می کند و بعد با بال های scarcely به پایین می لغزد
[ترجمه گوگل]در فلش های نمایش داده شده، نمایش های پرواز به سمت بالا در یک زاویه شیب دار و سپس با بال هایی که به ندرت افزایش یافته اند، پایین می آید

11. Many old Ally Pally hands nevertheless prefer the woman with upraised hands who formed the spectacular fountain in the old Palm Court.
[ترجمه ترگمان]با این حال بسیاری از دستان Ally قدیمی، زنی را که بلند کرده است و فواره تماشایی در دادگاه قدیمی نخل را تشکیل می دهد، ترجیح می دهند
[ترجمه گوگل]بسیاری از دوستان قدیمی آللی پاللی، با این حال، ترجیح می دهند که زن را با دست های صاحب که چشمه های جذاب را در دادگاه پالم قدیم تشکیل می دهند

12. It was a photo of a robed woman with a sharp star for a halo and a torch in her upraised hand.
[ترجمه ترگمان]عکسی از یک زن ردا پوش با ستاره ای تیز برای هاله و مشعل در دست بلند شده او بود
[ترجمه گوگل]این یک عکس از یک زن ربایی با یک ستاره تیز برای یک هاله و یک مشعل در دست او بود

13. A new spider had woven from her shoulder to her upraised arm, a film-set touch that was too apposite.
[ترجمه ترگمان]یک عنکبوت تازه از شانه بالا امده بود و دستش را بلند کرده بود و دستی به دست داشت که خیلی به جا مانده بود
[ترجمه گوگل]عنکبوت جدید از شانه به دست او بازوهاشده بود، یک لمس فیلم که بیش از حد وابسته بود

14. There was a shadow on the shower curtain, a human-shape holding something in an upraised arm.
[ترجمه ترگمان]سایه ای روی پرده حمام بود، شکل انسانی که چیزی را در دستش نگه داشته بود
[ترجمه گوگل]یک سایه بر روی پرده دوش وجود داشت، شکل انسانی که چیزی را در بازوی صاف نگه میدارد


کلمات دیگر: