کلمه جو
صفحه اصلی

use up


معنی : مصرف کردن، تحلیل بردن، از نفس افتادن، مورد استفاده قرارگرفتن
معانی دیگر : (تا آخر) مصرف کردن، به کار بردن، بهره برداری کردن

انگلیسی به فارسی

مصرف کردن، تحلیل بردن، مورد استفاده قرارگرفتن، ازنفس افتادن


استفاده کنید، مصرف کردن، تحلیل بردن، مورد استفاده قرارگرفتن، از نفس افتادن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to completely consume or exhaust; finish.
مترادف: exhaust, finish
مشابه: consume, dissipate, drain, fritter away, kill, run out of, sap

• finish; run out, end

مترادف و متضاد

مصرف کردن (فعل)
use, waste, consume, eat, expend, use up

تحلیل بردن (فعل)
stub, imbibe, undermine, use up, fiddle away

از نفس افتادن (فعل)
wind, use up, poop

مورد استفاده قرار گرفتن (فعل)
use up

جملات نمونه

1. Don't use up all the milk, we need some for breakfast.
[ترجمه ...] شیر را تمام نکن برای صبحانه کمی نیاز داریم
[ترجمه gril] تمام شیر را استفاده نکن، برای صبحانه کمی نیاز داریم
[ترجمه Yasaman] همه شیر را مصرف نکن ، برای صبحانه مقداری نیاز داریم
[ترجمه ترگمان]- از همه شیر استفاده نکن، برای صبحانه به چند نفر احتیاج داریم
[ترجمه گوگل]از تمام شیر استفاده نکنید، ما برای صبحانه نیاز داریم

2. Don't let yesterday use up too much of today. Will Rogers
[ترجمه ستایش زاهدی] اجازه نده دیروزت بیش از حد امروزتو مصرف کنه. ویل راجرز
[ترجمه ترگمان]امروز بیش از حد از امروز استفاده نکنید ویل راجرز
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید دیروز بیش از حد از امروز استفاده کنید راجرز

3. At this hospital we use up bandages, disposable gloves and other consumables at an alarming rate.
[ترجمه ترگمان]در این بیمارستان از نوارهای زخم بندی، دستکش های disposable و مواد مصرفی دیگر به میزان هشدار دهنده استفاده می کنیم
[ترجمه گوگل]در این بیمارستان با استفاده از باند، دستکش های یکبار مصرف و سایر مواد مصرفی با نرخ هشدار دهنده

4. It isn't them who use up the world's resources.
[ترجمه ترگمان]این آن ها نیستند که از منابع جهان استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]اینها کسانی نیستند که از منابع جهان استفاده کنند

5. I've still got some leave to use up.
[ترجمه ترگمان]من هنوز تعدادی از آن ها را دارم که باید از آن ها استفاده کنم
[ترجمه گوگل]من هنوز هم می توانم استفاده کنم

6. Women generally use up about 2000 calories a day .
[ترجمه ترگمان]زنان عموما حدود ۲۰۰۰ کالری در روز استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]زنان معمولا حدود 2000 کالری در روز مصرف می کنند

7. The airfare alone would use up all my money, never mind the hotel bills.
[ترجمه ترگمان]این بلیت هواپیما به تنهایی از تمام پولم استفاده خواهد کرد و هرگز به صورتحساب هتل ها رسیدگی نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]صرفه جویی در هوا به تنهایی از تمام پول من استفاده می کند، هرگز به حساب های هتل توجه نکنید

8. The trapped forces use up their supplies, and the attacker can strike from all directions.
[ترجمه ترگمان]نیروهای به دام افتاده از تدارکات خود استفاده می کنند و حمله کننده می تواند از همه جهات حمله کند
[ترجمه گوگل]نیروهای به دام افتاده از منابع خود استفاده می کنند و مهاجم می تواند از هر جهت حمله کند

9. You may use up to 48 alphanumeric characters.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید تا ۴۸ کاراکتر alphanumeric استفاده کنید
[ترجمه گوگل]شما ممکن است تا 48 کاراکتر الفبایی استفاده کنید

10. Pinay Cuevas was not satisfied to use up the indemnity money to meet the needs of the moment.
[ترجمه ترگمان]Pinay Cuevas از استفاده از پول غرامت برای برطرف کردن نیازهای آن لحظه راضی نبود
[ترجمه گوگل]Pinay Cuevas راضی نبود که پول خسارت را بپردازد تا نیازهای لحظه ای را تامین کند

11. A brisk walk will help use up the adrenaline which creates the physical manifestations of nervousness.
[ترجمه ترگمان]پیاده روی سریع به استفاده از آدرنالین کمک می کند که ظهور فیزیکی عصبانیت را ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]پیاده روی پر سر و صدا کمک می کند تا از آدرنالین استفاده کند که باعث تظاهرات فیزیکی عصبی می شود

12. The activated lymphocytes are able to use up glucose extremely quickly.
[ترجمه ترگمان]The فعال می توانند به سرعت از گلوکز استفاده کنند
[ترجمه گوگل]لنفوسیت های فعال قادر به استفاده از گلوکز بسیار سریع هستند

13. When they eventually start decaying, they use up oxygen dissolved in the water.
[ترجمه ترگمان]وقتی که در نهایت از بین می روند، اکسیژن حل شده در آب را به کار می برند
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها در نهایت شروع به تجزیه می کنند، از اکسیژن محلول در آب استفاده می کنند

14. The concept of boredom entails an inability to use up present moments in a personally fulfilling way. Wayne Dyer
[ترجمه ترگمان]مفهوم ملالت مستلزم ناتوانی در استفاده از لحظات حاضر به روش شخصی است وین دایر
[ترجمه گوگل]مفهوم خستگی مستلزم ناتوانی در استفاده از لحظات کنونی است که به شیوه ای شخصا انجام می شود وین دایر

پیشنهاد کاربران

مصرف کردن به طور کامل

استفاده کردن از چیزی به طوری که هیچ چیزی از آن باقی نماند!

استفاده کردن از چیزی بیش از تاریخ انقضا

تمام چیزی را مصرف کردن

کامل مصرف کردن

ته چیزی رو در آوردن

تمام شدن

استفاده کردن از چیزی به طوری که آن چیز به اتمام برسدبه اصطلاح تمام و کمال استفاده کردن. مثال:
I use up all my vacation days.

عن چیزی را در اوردن

used up : کاملا به مصرف رسیدن

- تمام شدن
تمام کردن

1 =تا اخر استفاده کردن
2 =استفاده کردن از

تمام کردن

خرج کردن پول

To finish something
I can't believe you used up all of my shampoo, and just left the empty bottle in the shower!


تا ته کاسه رو لیسیدن

با مصرف شدن تمام شود

تهشو در آوردن!!


کلمات دیگر: