کلمه جو
صفحه اصلی

terrify


معنی : وحشت زده کردن، مرعوب کردن
معانی دیگر : (سخت) ترساندن

انگلیسی به فارسی

وحشت زده کردن


وحشت زده، مرعوب کردن، وحشت زده کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: terrifies, terrifying, terrified
مشتقات: terrifyingly (adv.)
• : تعریف: to fill with great fear or terror.
مترادف: frighten, petrify, scare, terrorize
مشابه: abash, alarm, cow, daunt, horrify, panic, shock, unman

- They used torture on some citizens in order to terrify the others.
[ترجمه ترگمان] آن ها برای ترساندن دیگران از شکنجه بر روی برخی از شهروندان استفاده کردند
[ترجمه گوگل] آنها به برخی از شهروندان شکنجه دادند تا دیگران را ترور کنند
- The idea of flying in an airplane terrifies some people.
[ترجمه حاج عماد] فکر پرواز با هواپیما برخی افراد را به وحشت می اندازد .
[ترجمه ترگمان] ایده پرواز در هواپیما برخی مردم را وحشت زده می کند
[ترجمه گوگل] ایده پرواز در هواپیما برخی افراد را وحشت می کند
- It terrified him that the men might return to kill him.
[ترجمه حاج عماد] اینکه آن مردان برای کشتن او برگردند او را به وحشت انداخت.
[ترجمه ترگمان] وحشت بر او چیره شد که ممکن بود مردان برای کشتن او به آنجا برگردند
[ترجمه گوگل] او او را وحشت زده کرد که ممکن است مردان او را بکشند
- It terrified her when she read the threatening letter.
[ترجمه ترگمان] وقتی نامه تهدیدآمیز را می خواند او را می ترساند
[ترجمه گوگل] وقتی نامه نامه تهدید آمیزش را خوانده بود، او را وحشت زده کرد
- It terrified him to go to sleep and likely have another nightmare about the war.
[ترجمه ترگمان] او را می ترساند که به خواب برود و به احتمال زیاد یک کابوس دیگر در مورد جنگ داشته باشد
[ترجمه گوگل] او را وحشت زده به خواب رفتن و احتمالا کابوس دیگری در مورد جنگ است

• scare, frighten greatly, intimidate
if something terrifies you, it makes you feel extremely frightened.

مترادف و متضاد

وحشت زده کردن (فعل)
panic, horrify, terrify

مرعوب کردن (فعل)
intimidate, unnerve, terrify

scare


Synonyms: alarm, appall, awe, chill, dismay, freeze, fright, frighten, horrify, intimidate, paralyze, petrify, scare stiff, scare the pants off of, scare to death, shock, spook, startle, strike fear into, stun, stupefy, terrorize


Antonyms: calm, delight, please


جملات نمونه

1. Their movements through the region were calculated to terrify landowners into abandoning their holdings.
[ترجمه ترگمان]حرکات آن ها از طریق منطقه برای ترساندن زمین داران برای رها کردن holdings محاسبه شد
[ترجمه گوگل]حرکات آنها از طریق منطقه محاسبه شد تا زمینداران را وادار به رها کردن دارایی های خود بدانند

2. Whom would it profit to terrify or to kill James Sinclair?
[ترجمه ترگمان]چه کسی ممکن است او را به وحشت بیندازد یا برای کشتن \"جیمز سینکلر\" استفاده کنه؟
[ترجمه گوگل]جیمز سینکلر، چه کسی آن را سودمند خواهد ساخت؟

3. They then invented various spirit beings who would terrify the women and keep them away from the lodge and from knowledge.
[ترجمه ترگمان]سپس آن ها موجودات مختلفی را اختراع کردند که زنان را به وحشت می انداخت و آن ها را از پناه گاه و دانش دور نگه می داشت
[ترجمه گوگل]آنها سپس انواع مختلف روحانی را اختراع کردند که زنان را وحشت زده می کردند و از آوارگی و دانش خود دور می شدند

4. They seem so brittle they terrify me.
[ترجمه ترگمان]این قدر شکننده به نظر می رسند که من را به وحشت می اندازد
[ترجمه گوگل]آنها به نظر می رسند که آنقدر شکننده هستند که من را تهدید می کنند

5. To terrify children with the image of hell, to consider women an inferior creation - is that good for the world? Christopher Hitchens
[ترجمه ترگمان]برای ترساندن کودکان با تصویر جهنم، برای در نظر گرفتن زنان یک مخلوق کوچک، آیا این برای دنیا خوب است؟ کریستوفر Hitchens
[ترجمه گوگل]برای اینکه کودکان را با تصویر جهنم وحشت زده، زنان را به عنوان خلقی پایین تر مورد توجه قرار دهیم - آیا برای جهان خوب است؟ کریستوفر هیتچنز

6. Ancient spirits haunt an old Georgetown house and terrify the current inhabitants in this chilling tale of murder and passion.
[ترجمه ترگمان]ارواح باستانی در خانه جرج تاون قدیمی پرسه می زنند و ساکنان فعلی را در این داستان ترسناک قتل و شور و شوق به وحشت می اندازند
[ترجمه گوگل]ارواح باستان از یک خانه قدیمی جورج تاون پیروی می کنند و در این داستان قتل و اشتیاق شگفت انگیز ساکنان فعلی را می بینند

7. Not that he has set out to terrify his listeners with atonal atrocities.
[ترجمه ترگمان]نه اینکه تصمیم گرفته باشد که listeners را به وحشت بیندازد
[ترجمه گوگل]نه این که او قصد دارد با شنوندگانش وحشت کند

8. The man was remarkably easy to terrify, but for how long did that overcome his propensity to babble?
[ترجمه ترگمان]این مرد فوق العاده سخت برای ترساندن دیگران بسیار آسان بود، اما تا چه مدت بر سر زبان ها افتاده بود؟
[ترجمه گوگل]این مرد به طرز قابل ملاحظه ای آسان به وحشت افتاد، اما تا چه حد که بر میل خود به غبطه خوردن غلبه کرد؟

9. Low - flying aircraft terrify wild animals.
[ترجمه ترگمان]هواپیماهای بدون پرواز حیوانات وحشی را به وحشت می اندازند
[ترجمه گوگل]هواپیما کم پرواز وحشی حیوانات وحشی

10. NIV Would not his splendor terrify you? Would not the dread of him fall on you?
[ترجمه ترگمان]آیا شکوه و جلال او شما را به وحشت می افکند؟ آیا وحشت او بر تو نخواهد افتاد؟
[ترجمه گوگل]NIV آیا شکوه و جلال او شما را وحشتناک نمی کند؟ آیا عذاب او به شما نمی افتد؟

11. So no fear of me can terrify you, Nor can my pressure be heavy upon you.
[ترجمه ترگمان]بنابراین هیچ ترسی از من وجود ندارد که شما را به وحشت بیندازم
[ترجمه گوگل]بنابراین هیچ ترس از من نمی تواند شما را وحشت کند، همچنین فشار من بر شما سنگین نیست

12. Will not His majesty terrify you, And the dread of Him fall on you?
[ترجمه ترگمان]مگر اعلی حضرت شما را به وحشت می اندازد و وحشت او به شما خواهد افتاد؟
[ترجمه گوگل]آیا عظمت او شما را وحشت زده نمی کند و نگرانی او بر شما سقوط خواهد کرد؟

13. You'll terrify me out of my wits if you behave in this way.
[ترجمه ترگمان]اگر این طور رفتار کنید مرا به وحشت خواهید انداخت
[ترجمه گوگل]اگر به این صورت رفتار کنید، من از عقل خودم را ترساندم

14. So pursue them with Your tempest And terrify them with Your storm.
[ترجمه ترگمان]پس با طوفان خود آن ها را دنبال کنید و با توفان آن ها را به وحشت بیندازید
[ترجمه گوگل]پس آنها را با وسواس خود دنبال کنید و آنها را طوفان خود را هدر دهید

15. Don't let the title of Kelly's book terrify you.
[ترجمه ترگمان]نگذار که کتاب کتاب کلی تو را به وحشت بیندازد
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید که عنوان کتاب کلی شما را ترساند

The thought of nuclear war terrifies the people.

اندیشه‌ی جنگ اتمی مردم را غرق در وحشت می‌کند.


پیشنهاد کاربران

وحشت

ترس پراکندن

فعل هستش به معنی

سخت ترساندن ، وحشت زده کردن ، به وحشت انداختن ، ترساندن


کلمات دیگر: