کلمه جو
صفحه اصلی

scrimmage


معنی : غوغا، داد و بیداد، کشمکش، هنگامه، دست و پنجه نرم کردن، در تکاپو بودن
معانی دیگر : زد و خورد، (فوتبال امریکایی) تمرین کامل (که تیم حمله و تیم دفاع با هم بازی می کنند)، یک بازی (از هنگام برداشتن توپ تا زمین گذاشتن آن)، رجوع شود به: lineof scrimmage، (راگبی) رجوع شود به: scrummage

انگلیسی به فارسی

غوغا، داد وبیداد، هنگامه، کشمکش، در تکاپو بودن،دست وپنجه نرم کردن


جادوگری، داد و بیداد، غوغا، هنگامه، کشمکش، در تکاپو بودن، دست و پنجه نرم کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a vigorous struggle; scuffle.

- A scrimmage ensued as food supplies began to be passed out.
[ترجمه ترگمان] سکوتی برقرار شد، چون آذوقه و آذوقه آغاز شده بود
[ترجمه گوگل] از آنجا که مواد غذایی شروع به از بین بردن کردند، ترس و واهمه ای ایجاد شد

(2) تعریف: a preliminary or minor encounter between enemy troops; skirmish.
مشابه: skirmish

- That day's fighting was a scrimmage; the real battle was yet to come.
[ترجمه ترگمان] آن روز نبرد دور بود؛ نبرد واقعی هنوز فرا رسیده بود
[ترجمه گوگل] مبارزه آن روز، جنجالی بود؛ نبرد واقعی هنوز آمده بود

(3) تعریف: in football, an informal or practice game usu. played between subgroups of a single team.

- He performs well in the scrimmages, but has yet to prove himself in an actual game.
[ترجمه ترگمان] او در the خوب عمل می کند، اما هنوز باید خود را در یک بازی واقعی ثابت کند
[ترجمه گوگل] او به خوبی در معشوق بازی می کند، اما هنوز در یک بازی واقعی خود را اثبات نکرده است

(4) تعریف: in football, any action taking place between the teams after the ball is snapped and before it is declared out of play.

- His first pass was intercepted during the scrimmage.
[ترجمه ترگمان] اولین باری که رد شد، در حین حمله دریافت شد
[ترجمه گوگل] اولین پاس او در طول حقه بازداشت شد
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: scrimmages, scrimmaging, scrimmaged
• : تعریف: to participate or oppose in a scrimmage.
مشابه: skirmish

• scuffle, quarrel; engage in a minor fight or battle; play a practice game (sports)
quarrel, scuffle; fight, minor battle; practice game, game that does not officially count in a team's record of wins and losses (sports); one complete play, play that begins with the snap and ends when the ball is downed (football)
a scrimmage is a rough, disorganized fight or struggle.

مترادف و متضاد

غوغا (اسم)
pandemonium, fray, turmoil, affray, melee, uproar, clamor, mobile, riot, tumult, ruckus, hubbub, scuffle, mob, scrimmage, jangle, rave, peal, canaille, din, embroilment, hordes of locusts, hurly-burly, rumpus

داد و بیداد (اسم)
uproar, riot, squabble, hubbub, broil, bawl, rampage, scrimmage, wrangle, hobble, jangle, free-for-all, vociferance, vociferation

کشمکش (اسم)
tension, conflict, toil, tussle, struggle, bout, scuffle, wrestle, skirmish, scrimmage, stour, wrestling

هنگامه (اسم)
uproar, tumult, scrimmage, rumpus

دست و پنجه نرم کردن (فعل)
scrimmage, buckle

در تکاپو بودن (فعل)
lurk, scrimmage

جملات نمونه

1. The Dodgers will hold their first intra-squad scrimmage on Sunday.
[ترجمه ترگمان]تیم Dodgers اولین مسابقه درون خود را در روز یکشنبه برگزار خواهد کرد
[ترجمه گوگل]داگجرز اولین بازی خود را در درون یک تیم برگزار خواهند کرد

2. Budanski staggers back to the line of scrimmage.
[ترجمه ترگمان]Budanski سکندری می خورد و به طرف خط سیر تاب می خورد
[ترجمه گوگل]Budanski به عقب بر می گردد به خط مقابله

3. They overpowered the Jets at the line of scrimmage, ushering Aska toward 136 rushing yards.
[ترجمه ترگمان]از پشت خط رد شده بودند و به جلو هجوم می اوردند و aska را به سمت ۱۳۶ هدایت می کردند
[ترجمه گوگل]آنها جت را در خط مقابله به سر می بردند، و به آسکا به 136 مانور پرتاب رسیدند

4. We usually scrimmage game or so, there will be several times sounds very good now.
[ترجمه ترگمان]ما معمولا شاهد مسابقه بودیم و گاهی اوقات خیلی خوب به نظر می رسه
[ترجمه گوگل]ما معمولا بازی را تسخیر می کنیم یا در حال حاضر چندین بار به نظر می رسد بسیار خوب است

5. The play was stopped at the line of scrimmage.
[ترجمه ترگمان]بازی در صف جلو متوقف شد
[ترجمه گوگل]این بازی در خط مقابله متوقف شد

6. Scrimmage team members Monta Ellis and LaMarcus Aldridge pulled out on Monday with injury concerns.
[ترجمه ترگمان]اعضای تیم scrimmage monta الیس و LaMarcus Aldridge در روز دوشنبه با نگرانی از آسیب دیدن کردند
[ترجمه گوگل]اعضای تیم Scrimmage Monta Ellis و LaMarcus Aldridge در روز دوشنبه با نگرانی های مربوط به آسیب دیدگی کشته شدند

7. Scrimmage: An unofficial game between two teams, or - on - play between team members in a practice situation.
[ترجمه ترگمان]scrimmage: یک بازی غیررسمی بین دو تیم و یا بازی بین اعضای تیم در یک وضعیت تمرینی
[ترجمه گوگل]Scrimmage یک بازی غیر رسمی بین دو تیم و یا در بین اعضای تیم در یک موقعیت تمرینی است

8. The runner was tackled at the line of scrimmage.
[ترجمه ترگمان]مسابقه دور از مسابقه ادامه یافت
[ترجمه گوگل]دونده در خط مقابله با دشمن مبارزه کرد

9. The second game, Hou Yifan won the White scrimmage will level the score.
[ترجمه ترگمان]دومین بازی، هو Yifan برنده مسابقه قهرمانی شد
[ترجمه گوگل]بازی دوم، هو ییفان برنده اسلحه سفید خواهد شد نمره سطح

10. The quarterback got sacked behind the line of scrimmage.
[ترجمه ترگمان]بازیکن خط حمله از پشت خط حمله اخراج شد
[ترجمه گوگل]رقیب باز پشت سر خط مقابله جاسوسی شد

11. Some very useful scrimmage ideas.
[ترجمه ترگمان]یک ایده بسیار مفید از راه دور
[ترجمه گوگل]برخی از ایده های بسیار پیچیده

12. Jonathan Dyson started the scoring spree by making a 43-yard reception on the Eagles' second play from scrimmage.
[ترجمه ترگمان](جاناتان Dyson)با ایجاد یک میهمانی ۴۳ یارد که در مسابقه دوم از دور پیروز شده بود، این گل را به ثمر رساند
[ترجمه گوگل]Jonathan Dyson با تسخیر 43 هکتار در بازی دوم بازی Eagles از شمشیر شروع کرد

13. But there was a penalty flag back at the line of scrimmage.
[ترجمه ترگمان]اما پشت خطی که پشت خط بود، یک پرچم پنالتی بود
[ترجمه گوگل]اما یک خط مجازات در خط مقابله وجود داشت

14. There was no question who controlled the line of scrimmage.
[ترجمه ترگمان]هیچ سوالی وجود نداشت که خط حمله را کنترل کند
[ترجمه گوگل]هیچ کدام از اینها چیزی نبود که خط مقابله را کنترل کند

پیشنهاد کاربران

بازی تمرینی


کلمات دیگر: