scurfy

1. Dry and scurfy like making the crus of small gesture resembles scale.

[ترجمه ترگمان]خشک کردن و خشک کردن مثل این است که ژست یک حرکت کوچک شبیه به مقیاس باشد
[ترجمه گوگل]خشک و مضر مانند شبیه سازی حرکات کوچک، شبیه مقیاس است

2. Scurfy or scaly; leprous.

[ترجمه ترگمان]خوره یا فلس دار، خوره دار
[ترجمه گوگل]Scurfy یا Scaly؛ لپراس

3. Performance of scale disease record presents a scale state for skin scurfy, the skin is dry, coarse.

[ترجمه ترگمان]عملکرد رکورد بیماری در مقیاس یک وضعیت در مقیاس برای scurfy پوست را نشان می دهد، پوست خشک و زبر است
[ترجمه گوگل]عملکرد ضایعات مقیاس مقیاس حالت مقیاس را برای پوسته پوسته پوست ارائه می دهد، پوست خشک و زبر است

4. Because dry and those who appear on the lip is small scurfy let a person feel lack is moist and maintain, must notice.

[ترجمه ترگمان]چون خشک و آن هایی که روی لبه ظاهر می شوند، scurfy کوچکی هستند که اجازه می دهند فرد احساس کمبود کند و نگهداری کند، باید توجه داشته باشد
[ترجمه گوگل]از آنجا که خشک و کسانی که در لبه ظاهر می شوند، کم چرب است و اجازه دهید فرد احساس کند که مرطوب و مرطوب است و باید حفظ شود، باید توجه داشته باشید

5. Because breed frost is absorbed more easily, and do not cause fall off the accumulation of dead cell, fall off two blandly every week so the hairdressing program that scurfy need brings into you.

[ترجمه ترگمان]از آنجا که یخ نژاد به راحتی جذب می شود و باعث کاهش تجمع سلول های مرده نمی شود، هر هفته دو بار با آرامش مواجه می شوید تا برنامه hairdressing که نیاز دارید به شما وارد شود
[ترجمه گوگل]از آنجایی که یخ زدگی به راحتی جذب می شود و باعث انقباض سلول مرده نمی شود، هر هفته دو بار به طور مرتب از بین می رود، بنابراین برنامه آرایشگری که نیازمند مزه ای است به شما می دهد

انگلیسی به فارسی

انگلیسی به انگلیسی

مترادف و متضاد

جملات نمونه