معنی : نخ بیرون اوردن از معانی دیگر : (نخ یا تار و پود یا ریشه ی فرش و پارچه و غیره) کشیدن، در آوردن، ریش ریش کردن، واچیدن، (گره یا گرفتگی) برطرف کردن، ن بیرون اوردن از مثلا از سوزن
انگلیسی به فارسی
نخ بیرون آوردن از (برای مثال از سوزن)
بی وقفه، نخ بیرون اوردن از
انگلیسی به انگلیسی
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: unthreads, unthreading, unthreaded
• (1)تعریف: to remove thread or threads from.
• (2)تعریف: to disentangle or clarify.
• (3)تعریف: to find one's way out of (a maze or the like).