کلمه جو
صفحه اصلی

unwise


معنی : نادان، جاهل، غیر عاقلانه
معانی دیگر : نابخردانه، احمقانه، ابلهانه، نامعقول

انگلیسی به فارسی

نادان، جاهل، غیر عاقلانه


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: unwisely (adv.)
• : تعریف: having or showing a lack of wisdom or good sense; foolish.
متضاد: politic, prudent, wise
مشابه: foolish, imprudent, irrational, mad, naive, stupid

- an unwise choice
[ترجمه ترگمان] یک انتخاب عاقلانه
[ترجمه گوگل] یک انتخاب غلط

• not intelligent, not clever
something that is unwise is foolish.

مترادف و متضاد

نادان (صفت)
silly, inept, simple, unlettered, apish, ignorant, foolish, unwise, asinine, thickheaded, witless, untaught, self-blinded

جاهل (صفت)
foolish, unwise, uninformed, unknowable, unknowing

غیر عاقلانه (صفت)
unreasonable, unwise, injudicious, ill-advised

stupid, irresponsible


Synonyms: childish, foolhardy, foolish, ill-advised, ill-considered, immature, impolitic, improvident, imprudent, inadvisable, inane, inappropriate, indiscreet, inept, injudicious, misguided, naive, rash, reckless, senseless, short-sighted, silly, thoughtless, undesirable, unfortunate, unintelligent, unsound, witless


Antonyms: responsible, sagacious, thoughtful, wise


جملات نمونه

1. His vacation of a good position was unwise.
[ترجمه ترگمان]مسافرت او به یک موقعیت خوب غیرعاقلانه بود
[ترجمه گوگل]تعطیلات او از یک موقعیت خوب ناخوشایند بود

2. It was unwise of you to agree to that.
[ترجمه ترگمان]این کار عاقلانه ای نبود که تو با آن موافقت کنی
[ترجمه گوگل]این ناعادلانه بود که شما با آن موافقت کنید

3. It would be unwise to expect too much.
[ترجمه ترگمان]این کار عاقلانه ای نیست که توقع زیادی داشته باشیم
[ترجمه گوگل]غیرممکن است انتظار داشته باشید بیش از حد

4. Intuition told her it was unwise to argue.
[ترجمه ترگمان]شهود به او گفت که بحث کردن عاقلانه نیست
[ترجمه گوگل]شهود به او گفت که غیر منطقی است که بحث کند

5. It is unwise of them to advertise their willingness to make concessions at the negotiations.
[ترجمه ترگمان]برای آن ها عاقلانه نیست که تمایل خود را برای سازش دادن به مذاکرات تبلیغ کنند
[ترجمه گوگل]از آنها ناسازگار است که می خواهند تمایل خود را برای مذاکره در این زمینه تسلیم کنند

6. The company had overreached itself and made unwise investments.
[ترجمه ترگمان]شرکت خود را از پا درآورده بود و سرمایه گذاری های غیرعاقلانه ای را انجام داده بود
[ترجمه گوگل]این شرکت خود را بیش از حد در پیش گرفت و سرمایه گذاری های غیرعادی انجام داد

7. When planning your investments, it's unwise to put all your eggs in one basket.
[ترجمه ترگمان]وقتی سرمایه گذاری های خود را برنامه ریزی می کنید، گذاشتن تمام eggs در یک سبد عاقلانه نیست
[ترجمه گوگل]هنگام برنامه ریزی سرمایه گذاری های خود، غیرممکن است همه ی تخم مرغ ها را در یک سبد قرار دهید

8. It is unwise to be hasty in generalization.
[ترجمه ترگمان]تعمیم عجولانه است
[ترجمه گوگل]این غیرمعمول است که در تعاریف شتابزده باشد

9. It was unwise to reject his offer.
[ترجمه ترگمان]رد پیشنهاد او عاقلانه نبود
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد غیرمعتبر بود

10. It would be unwise to buy the house before having it appraised.
[ترجمه ترگمان]این کار عاقلانه است که خانه را قبل از اینکه آن ها را ارزیابی کنند، بخرند
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه آن را مورد ارزیابی قرار دهید، ناخودآگاه خرید خانه است

11. It's unwise to try to be your own lawyer.
[ترجمه ترگمان]عاقلانه نیست که سعی کنی وکیل خودت باشی
[ترجمه گوگل]این غیرممکن است که سعی کنید وکیل خود شوید

12. He had been unwise and it preyed on his conscience.
[ترجمه ترگمان]کار عاقلانه ای نکرده بود و وجدانش ناراحت شده بود
[ترجمه گوگل]او بی پروا بوده و بر وجدانش شفا داده است

13. His unwise remark was frequently thrown back at him by his colleagues.
[ترجمه ترگمان]این حرف احمقانه او اغلب با همکارانش بر او چیره می شد
[ترجمه گوگل]سخنان ناخوشایند او اغلب توسط همکارانش به او بازگشته است

14. It would be unwise to change tack now.
[ترجمه ترگمان]حالا تغییر رویه کار عاقلانه ای نیست
[ترجمه گوگل]در حال حاضر ناقص خواهد بود

15. I dissent altogether from such an unwise idea.
[ترجمه ترگمان]جدا از این فکر احمقانه مخالفم
[ترجمه گوگل]من از چنین ایده ای غلطی مخالفم

پیشنهاد کاربران

نارس


کلمات دیگر: