1. His vacation of a good position was unwise.
[ترجمه ترگمان]مسافرت او به یک موقعیت خوب غیرعاقلانه بود
[ترجمه گوگل]تعطیلات او از یک موقعیت خوب ناخوشایند بود
2. It was unwise of you to agree to that.
[ترجمه ترگمان]این کار عاقلانه ای نبود که تو با آن موافقت کنی
[ترجمه گوگل]این ناعادلانه بود که شما با آن موافقت کنید
3. It would be unwise to expect too much.
[ترجمه ترگمان]این کار عاقلانه ای نیست که توقع زیادی داشته باشیم
[ترجمه گوگل]غیرممکن است انتظار داشته باشید بیش از حد
4. Intuition told her it was unwise to argue.
[ترجمه ترگمان]شهود به او گفت که بحث کردن عاقلانه نیست
[ترجمه گوگل]شهود به او گفت که غیر منطقی است که بحث کند
5. It is unwise of them to advertise their willingness to make concessions at the negotiations.
[ترجمه ترگمان]برای آن ها عاقلانه نیست که تمایل خود را برای سازش دادن به مذاکرات تبلیغ کنند
[ترجمه گوگل]از آنها ناسازگار است که می خواهند تمایل خود را برای مذاکره در این زمینه تسلیم کنند
6. The company had overreached itself and made unwise investments.
[ترجمه ترگمان]شرکت خود را از پا درآورده بود و سرمایه گذاری های غیرعاقلانه ای را انجام داده بود
[ترجمه گوگل]این شرکت خود را بیش از حد در پیش گرفت و سرمایه گذاری های غیرعادی انجام داد
7. When planning your investments, it's unwise to put all your eggs in one basket.
[ترجمه ترگمان]وقتی سرمایه گذاری های خود را برنامه ریزی می کنید، گذاشتن تمام eggs در یک سبد عاقلانه نیست
[ترجمه گوگل]هنگام برنامه ریزی سرمایه گذاری های خود، غیرممکن است همه ی تخم مرغ ها را در یک سبد قرار دهید
8. It is unwise to be hasty in generalization.
[ترجمه ترگمان]تعمیم عجولانه است
[ترجمه گوگل]این غیرمعمول است که در تعاریف شتابزده باشد
9. It was unwise to reject his offer.
[ترجمه ترگمان]رد پیشنهاد او عاقلانه نبود
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد غیرمعتبر بود
10. It would be unwise to buy the house before having it appraised.
[ترجمه ترگمان]این کار عاقلانه است که خانه را قبل از اینکه آن ها را ارزیابی کنند، بخرند
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه آن را مورد ارزیابی قرار دهید، ناخودآگاه خرید خانه است
11. It's unwise to try to be your own lawyer.
[ترجمه ترگمان]عاقلانه نیست که سعی کنی وکیل خودت باشی
[ترجمه گوگل]این غیرممکن است که سعی کنید وکیل خود شوید
12. He had been unwise and it preyed on his conscience.
[ترجمه ترگمان]کار عاقلانه ای نکرده بود و وجدانش ناراحت شده بود
[ترجمه گوگل]او بی پروا بوده و بر وجدانش شفا داده است
13. His unwise remark was frequently thrown back at him by his colleagues.
[ترجمه ترگمان]این حرف احمقانه او اغلب با همکارانش بر او چیره می شد
[ترجمه گوگل]سخنان ناخوشایند او اغلب توسط همکارانش به او بازگشته است
14. It would be unwise to change tack now.
[ترجمه ترگمان]حالا تغییر رویه کار عاقلانه ای نیست
[ترجمه گوگل]در حال حاضر ناقص خواهد بود
15. I dissent altogether from such an unwise idea.
[ترجمه ترگمان]جدا از این فکر احمقانه مخالفم
[ترجمه گوگل]من از چنین ایده ای غلطی مخالفم