1. he voted in absentia
او غیابا رای داد.
2. He was tried and convicted in absentia.
[ترجمه ترگمان]او به طور غیابی محاکمه و محکوم شد
[ترجمه گوگل]او محکوم شد و به طور غیابی محکوم شد
3. An Italian court convicted him in absentia for his terrorist activities.
[ترجمه ترگمان]یک دادگاه ایتالیایی او را به طور غیابی به جرم فعالیت های تروریستی اش محکوم کرد
[ترجمه گوگل]یک دادگاه ایتالیایی به دلیل فعالیت های تروریستی وی به طور غیرقانونی محکوم شد
4. Two foreign suspects will be tried in absentia.
[ترجمه ترگمان]دو مظنون خارجی بطور غیابی محاکمه خواهند شد
[ترجمه گوگل]دو مظنون خارجی بی گمان محاکمه خواهند شد
5. He was tried in absentia and sentenced to seven years in prison.
[ترجمه ترگمان]او به طور غیابی محاکمه شد و به هفت سال زندان محکوم شد
[ترجمه گوگل]او به طور غیابی محاکمه و به هفت سال زندان محکوم شد
6. The ten men were tried and convicted in absentia.
[ترجمه ترگمان]ده نفر به طور غیابی محاکمه و محکوم شدند
[ترجمه گوگل]ده مرد به اتهام محکومیت و محکومیت غیرقانونی محکوم شدند
7. Thailand's Supreme Court sentenced him in absentia to two years in jail for conflict of interest.
[ترجمه ترگمان]دادگاه عالی تایلند او را به طور غیابی به دو سال حبس برای تعارض منافع محکوم کرد
[ترجمه گوگل]دادگاه عالی تایلند او را به طور غیرقانونی به دو سال زندان برای تضعیف منافعش محکوم کرد
8. Conclusions HV has diagnosis value for absentia and psychomotor epilepsy.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری HV به طور غیابی و صرع psychomotor ارزش تشخیصی دارد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: HV دارای معیار تشخیص بیماری غیرمستقیم و صرع روانی می باشد
9. She is tried and sentence to death in absentia.
[ترجمه ترگمان]او به طور غیابی محاکمه و مجازات می شود
[ترجمه گوگل]او محاکمه و به طور غیابی به اعدام محکوم شده است
10. In 200 Chad tried him in absentia and sentenced him to death for planning to overthrow the Chadian government.
[ترجمه ترگمان]در ۲۰۰ چاد به طور غیابی محاکمه شد و او را به خاطر برنامه ریزی برای براندازی دولت چاد به اعدام محکوم کرد
[ترجمه گوگل]در 200 چاد او به طور غیابی سعی کرد و او را به خاطر برنامه ریزی برای سرنگونی حکومت چادی محکوم کرد
11. On the night his Oscar was awarded (in absentia), he was flying A bombing run over Germany.
[ترجمه ترگمان]در شبی که اسکار او (به طور غیابی)دریافت شد، او در حال پرواز به سمت آلمان بود
[ترجمه گوگل]در شب او اسکار (به طور غیابی) اعطا شد، او پرواز بود بمب گذاری بر آلمان
12. Shanghai project, In Absentia and Urtica workshop are reflections of contemporary Serbia seen through the eyes of artists coming straight from the Serbian cultural context.
[ترجمه ترگمان]پروژه شانگهای، در کارگاه absentia و Urtica، بازتابی از صربستان معاصر است که از طریق چشم هنرمندان مستقیما از بافت فرهنگی صربستان به دست می آید
[ترجمه گوگل]پروژه شانگهای، در Workshop Absentia و Urtica، بازتابی از صور معاصر است که از طریق چشم هنرمندان به طور مستقیم از محیط فرهنگی صربستان دیده می شود
13. He was sentenced in absentia.
[ترجمه ترگمان]او به طور غیابی محکوم شد
[ترجمه گوگل]او به طور غیابی محکوم شد
14. Richard Wrangham has speculated that human beings practice mate guarding in absentia.
[ترجمه ترگمان]ریچارد Wrangham تصور می کند که انسان به طور غیابی به محافظت از همسر می پردازد
[ترجمه گوگل]ریچارد وارانگام گمانه زده است که افراد به طور غیرمستقیم در حال نگهداری از همسر هستند