جذاب
absorbedly
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• in a way as if completely and totally absorbed or engaged
جملات نمونه
1. She was absorbedly prodding the aged melon, which she had somehow got hold of.
[ترجمه ترگمان]در حالی که the را که به نحوی از آن نگهداری کرده بود، در میان گل انداخته بود
[ترجمه گوگل]او جذب شده بود خربزه ساله را، که او تا به حال به نحوی نگه داشته است
[ترجمه گوگل]او جذب شده بود خربزه ساله را، که او تا به حال به نحوی نگه داشته است
2. You are too impatient definitely, must count absorbedly, and count meet to 10 thousand ability effective.
[ترجمه ترگمان]شما بدون شک بیش از حد صبر کرده اید، باید absorbedly را بشمارید و بشمارید تا ۱۰ هزار توانایی موثر را داشته باشید
[ترجمه گوگل]شما قطعا بی صبر هستید، باید جذب کنید و شمارش کنید تا 10 هزار توانایی موثر داشته باشید
[ترجمه گوگل]شما قطعا بی صبر هستید، باید جذب کنید و شمارش کنید تا 10 هزار توانایی موثر داشته باشید
3. He was working absorbedly when she entered.
[ترجمه ترگمان]وقتی وارد شد به جذب شدنش مشغول بود
[ترجمه گوگل]وقتی وارد شد جذاب شد
[ترجمه گوگل]وقتی وارد شد جذاب شد
4. Conscientiously, absorbedly work in a planned and order way; pursue the perfection.
[ترجمه ترگمان]conscientiously، absorbedly کار خود را به روش برنامه ریزی شده و ترتیبی انجام می دهند
[ترجمه گوگل]با وفاداری، جذب کار به صورت برنامه ریزی شده و نظم؛ پیروی از کمال
[ترجمه گوگل]با وفاداری، جذب کار به صورت برنامه ریزی شده و نظم؛ پیروی از کمال
5. The woman inside the car is clutching steering wheel, absorbedly.
[ترجمه ترگمان]زنی که در ماشین بود فرمان را گرفته بود
[ترجمه گوگل]زن در داخل ماشین، فرمان را به صورت جذاب جذب می کند
[ترجمه گوگل]زن در داخل ماشین، فرمان را به صورت جذاب جذب می کند
6. Debbie sat among them in her usual posture: upright, intent, gazing absorbedly into the glowing coals.
[ترجمه ترگمان]دبی در حالت عادی خود میان آن ها نشسته بود: راست، مصمم، خیره به the درخشان خیره شده بود
[ترجمه گوگل]دبى در میان آنها ایستاده بود و به طور منظم، قصد داشت، جذاب به زغال سنگ درخشان نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]دبى در میان آنها ایستاده بود و به طور منظم، قصد داشت، جذاب به زغال سنگ درخشان نگاه می کرد
پیشنهاد کاربران
Absorb = جذبیدن
Absorbing = جذبیدن، جذبان
جذبان مانند خندان.
Absorbingly = جذبانانه
Absorbed = جذبیده
Absorbedly = جذبیدِهانه
Absorber = جذبنده
Absorbable = جذبپذیر
Absorbability = جذبپذیری
Absorbabilize = جذبپذیرایاندن
Absorbent = جذبمند
Absorbentity = جذبمندی
Absorbance = جذبوَری
Absorbancy = جذبمندی
Absorptive = جذبومند
Absorptivate = جذبومَندیدن
Absorptivation = جذبومَندِش
Absorptiveness = جذبومندیّت
Absorptivity = جذبومندی
Absorption = جذبش
Absorptance = جذبَند
Absorbing = جذبیدن، جذبان
جذبان مانند خندان.
Absorbingly = جذبانانه
Absorbed = جذبیده
Absorbedly = جذبیدِهانه
Absorber = جذبنده
Absorbable = جذبپذیر
Absorbability = جذبپذیری
Absorbabilize = جذبپذیرایاندن
Absorbent = جذبمند
Absorbentity = جذبمندی
Absorbance = جذبوَری
Absorbancy = جذبمندی
Absorptive = جذبومند
Absorptivate = جذبومَندیدن
Absorptivation = جذبومَندِش
Absorptiveness = جذبومندیّت
Absorptivity = جذبومندی
Absorption = جذبش
Absorptance = جذبَند
کلمات دیگر: