کلمه جو
صفحه اصلی

scrimp


معنی : نحیف، ناچیز، قلیل، خست کردن، امساک کردن، تقلیل دادن، مضایقه کردن
معانی دیگر : کم گذاشتن، فروگذار کردن، ناخن خشکی کردن، خرجی کم دادن، خساست کردن، صرفه جویی کردن، مضایقه شده، کم گذاشته، اندک

انگلیسی به فارسی

قلیل، اندک، ناچیز، نحیف، تقلیل دادن، امساک کردن،خست کردن


خراشیدگی، تقلیل دادن، امساک کردن، خست کردن، مضایقه کردن، قلیل، ناچیز، نحیف


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: scrimps, scrimping, scrimped
(1) تعریف: to be careful about every small bit of; be extremely frugal about or sparing of (sometimes fol. by on).
مترادف: conserve, spare
مشابه: economize, hoard, save, skimp

- The tailor scrimps on expensive fabric.
[ترجمه ترگمان] این خیاط لباس های گران قیمت می پوشد
[ترجمه گوگل] لباس خیاطی روی پارچه گرانبها

(2) تعریف: to provide only sparingly for; be ungenerous to.
مترادف: stint
مشابه: scant, shortchange

- He routinely scrimped his guests.
[ترجمه ترگمان] او به طور معمول پذیرای میهمانان خود بود
[ترجمه گوگل] او به طور مرتب مهمانان خود را چسبیده است
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to economize in every possible way; be extremely frugal.
مترادف: pinch pennies, scrape, stint
مشابه: cut corners, economize, hoard, retrench, save, skimp, spare

• save, economize, be frugal; use or provide sparingly
if you scrimp and save, you live cheaply and spend as little money as possible.

مترادف و متضاد

نحیف (صفت)
slight, gaunt, lean, feeble, thin, frail, scrimp, spare, skimp, scant, meager, haggard, skimpy, lank, wonky, slimpsy, slimsy

ناچیز (صفت)
poor, little, vain, tiny, scrimp, trivial, straw, meager, potty, runty, negligible, fiddling, inconsiderable, insignificant, peppercorn, sparing, inconsequential, inappreciable, peddling, teeny, nugatory, picayune, piddling, pint-size, pint-sized, small-time

قلیل (صفت)
slight, scrimp, scant, scarce, negligible, skimpy, insignificant

خست کردن (فعل)
scrape, scrimp, screw

امساک کردن (فعل)
scrimp, forbear

تقلیل دادن (فعل)
reduce, lessen, cut, attenuate, weaken, scrimp, cut back, cut down

مضایقه کردن (فعل)
scrimp, begrudge, skimp, stint, scant

economize


Synonyms: be cheap, be economical, be frugal, be prudent, be sparing, conserve, curtail, cut back, cut corners, make ends meet, pinch pennies, run a tight ship, save, skimp, stretch a dollar, tighten one’s belt


جملات نمونه

1. she had to scrimp all year to buy a car
تمام سال صرفه جویی کرد تا ماشین بخرد.

2. We had to scrimp and save to pay the bills.
[ترجمه ترگمان]ما باید از چربی دوری کنیم و برای پرداخت صورتحساب صرفه جویی کنیم
[ترجمه گوگل]ما مجبور بودیم برای پرداخت صورتحساب صرفه جویی کنیم

3. Scrimping on safety measures can be a false economy.
[ترجمه ترگمان]اقدامات احتیاطی در مورد اقدامات ایمنی می تواند یک اقتصاد نادرست باشد
[ترجمه گوگل]از بین بردن اقدامات ایمنی می تواند یک اقتصاد غلط باشد

4. They scrimped and saved for years to buy their own home.
[ترجمه ترگمان]آن ها به مدت چند سال پس انداز و پس انداز کردند تا خانه خودشان را بخرند
[ترجمه گوگل]آنها برای سالها خود را برای خرید خانه خویش نابود کردند

5. I've been scrimping and saving all year to pay for our holiday.
[ترجمه ترگمان]من همه سال رو صرف این کردم که برای تعطیلات مون پول جمع کنم
[ترجمه گوگل]من سالهاست که برای تعطیلاتم پول میخرم و صرفه جویی میکنم

6. They scrimped and saved to give the children a good education.
[ترجمه ترگمان]آن ها scrimped کردند و پس انداز کردند تا به بچه ها آموزش خوبی بدهند
[ترجمه گوگل]آنها برای آموزش دادن به بچه ها آموزش دادند

7. My parents scrimped and saved to pay for my education.
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرم برای تحصیل من پس انداز و پس انداز کردند
[ترجمه گوگل]پدر و مادر من برای تحصیل من پرداخت می کردند

8. How I hate your mean, scrimping, grabbing, greedy guts.
[ترجمه ترگمان]چه قدر از ته دل و دل و روده و دل و روده تو بدم میاد
[ترجمه گوگل]چطور از معنی خودم متنفر هستم، خجالت کشیدم، دلم برات تنگ شده

9. Facing a financially bleak Christmas, he scrimped together every last penny to afford presents for the four boys.
[ترجمه ترگمان]رو در یک کریسمس بد اقتصادی روبه روی هم قرار گرفت و هر پنی آخرین پنی را با هم پیوند داد تا برای چهار پسر هدیه بخرد
[ترجمه گوگل]در مواجهه با کریسمس مالی ناپایدار، او هر پانویس گذشته را با هم مخلوط کرد تا بتواند برای چهار پسر به فروش برسد

10. All those years of scrimping may have been needless.
[ترجمه ترگمان]در تمام این سال ها ممکن است نیازی به این کار نباشد
[ترجمه گوگل]همه این سالها از بین بردن ممنوع است

11. We shall scrimp and save, grandchildren on your knee, Vera Chuck & amp; Dave.
[ترجمه ترگمان]ما از knee دوری خواهیم کرد و save، ورا چاک & و دیو را نجات خواهیم داد
[ترجمه گوگل]ما باید نوه ها را روی زانوی خود نگه داریم، ورا چاک آمپر؛ دیو

12. They had to scrimp and save to send their son to college.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید دوری کنند و پس انداز کنند تا پسرشان را به دانشگاه بفرستند
[ترجمه گوگل]آنها مجبور بودند که فرزندشان را به کالج بفرستند

13. She had to scrimp and save to pay for her holiday.
[ترجمه ترگمان]او مجبور شده بود که از او چشم بپوشد و برای تعطیلات خود پول بدهد
[ترجمه گوگل]او مجبور بود که برای تعطیلاتش پول بپردازد و نجات دهد

14. There is a risk that the debt-ridden airline that may be tempted to scrimp on maintenance or security.
[ترجمه ترگمان]ریسکی وجود دارد که خطوط هوایی debt که ممکن است برای دوری از نگهداری یا امنیت وسوسه شوند وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک خطر وجود دارد که شرکت هواپیمایی که دارای بدهی است، ممکن است وسوسه شود که در نگهداری و یا امنیت محافظت شود

Mehdy scrimped his family.

مهدی از خانواده‌اش مضایقه می‌کرد.


She had to scrimp all year to buy a car.

تمام سال صرفه‌جویی کرد تا ماشین بخرد.


پیشنهاد کاربران

خسیس. اقتصادی
"I have scrimped and saved to give you a good education"

برای انجام کاری پس انداز یا ذخیره کردن


کلمات دیگر: