فرار کرد، فرار کردن، گریختن، رونشان ندادن، روپنهان کردن، پنهان شدن، غایب شدن، در رفتن
absconded
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• departed, gone away; escaped
جملات نمونه
1. the thief absconded to canada
دزد به کانادا فرار کرد.
کلمات دیگر:
فرار کرد، فرار کردن، گریختن، رونشان ندادن، روپنهان کردن، پنهان شدن، غایب شدن، در رفتن