کلمه جو
صفحه اصلی

thereabout


معنی : تقریبا، در ان حدود، در همان نزدیکی
معانی دیگر : دران حدود، درهمان نزدیکی، تقریبا

انگلیسی به فارسی

دران حدود، درهمان نزدیکی، تقریبا


وجود دارد، در ان حدود، در همان نزدیکی، تقریبا


انگلیسی به انگلیسی

• approximate, near that place, nearby

مترادف و متضاد

تقریبا (قید)
much, about, circa, near, nigh, almost, approximately, nearly, some, all but, well-nigh, sort of, thereabout

در ان حدود (قید)
thereabout

در همان نزدیکی (قید)
thereabout

about there


Synonyms: almost, approximately, around, close at hand, in the neighborhood, in the vicinity, just about, near, nearby, nearly, roughly


جملات نمونه

1. I'll see you at 9 a. m. or thereabout.
[ترجمه ترگمان]ساعت ۹ میبینمت ام یا حدود یک ساعت دیگه
[ترجمه گوگل]من شما را در 9 سالگی می بینم متر یا وجود دارد

2. He's moved to Chicago or thereabout.
[ترجمه ترگمان]او به شیکاگو یا نزدیکی در امده است
[ترجمه گوگل]او به شیکاگو یا آن جا منتقل شده است

3. She is forty or thereabout ( s ).
[ترجمه ترگمان]چهل یا پنج سال دارد
[ترجمه گوگل]او چهل یا نزدیک است

4. He lives in Beijing or thereabout ( s ).
[ترجمه ترگمان]او در پکن یا thereabout زندگی می کند
[ترجمه گوگل]او در پکن و یا در آنجا زندگی می کند

5. He comes from Nevada or thereabout.
[ترجمه ترگمان]او از نوادا یا thereabout می آید
[ترجمه گوگل]او از نوادا یا آن جا می آید

6. It was very cold and the temperature fell to zero or thereabout.
[ترجمه ترگمان]هوا خیلی سرد بود و دما به صفر یا thereabout می رسید
[ترجمه گوگل]خیلی سرد بود و دمای آن به صفر و یا نزدیک شد

پیشنهاد کاربران

حول و حوش


کلمات دیگر: