کلمه جو
صفحه اصلی

voiceless


معنی : بی صدا، گنگ، بیواک، بدون رای و عقیده
معانی دیگر : لال، صامت، بی سخن، ساکت، ناگفته، به زبان نیاورده، بیان نشده، فاقد حق رای

انگلیسی به فارسی

گنگ، بی‌صدا


بی صدا، بیواک، گنگ، بدون رای و عقیده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: voicelessly (adv.), voicelessness (n.)
(1) تعریف: having no voice.

(2) تعریف: having no authority or power to express a viewpoint.

(3) تعریف: unspoken; unarticulated; silent.

- voiceless rage
[ترجمه ترگمان] صدایی خفه و خاموش
[ترجمه گوگل] خشم بدون صدا

• without a voice; silent; having no opinion; without influence; having no vote
a voiceless speech sound is one that is produced without vibration of the vocal cords; a technical term in linguistics.

مترادف و متضاد

بی صدا (صفت)
dumb, quiet, silent, mute, atonic, noiseless, whist, consonantal, surd, soundless, voiceless

گنگ (صفت)
dumb, mute, unvocal, whist, speechless, surd, inexpressive, incommensurable, tongueless, voiceless

بیواک (صفت)
voiceless

بدون رای و عقیده (صفت)
voiceless

جملات نمونه

1. voiceless with fear
ساکت از شدت ترس

2. a voiceless wish
آرزوی ذکر نشده

3. a throat operations left him voiceless
عمل جراحی گلو موجب شد لال بشود.

4. The consonants t, f and s are voiceless.
[ترجمه ترگمان]The خاموش و خاموش و بی صدا هستند
[ترجمه گوگل]همخوانها t، f و s بی صدا هستند

5. For example, extraneous voiceless stops are often hypothesized at utterance onset.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، بدون توقف بدون توقف، اغلب در آغاز سخن فرض می شوند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، متوقف شدن غیرقابل اجتناب غیرعادی اغلب در آغاز گفتار فرض می شود

6. Notice the lack of contrast between voiced and voiceless sounds and the predominant contrast between long and short consonants.
[ترجمه ترگمان]توجه داشته باشید که کم کنتراست بین صداهای بلند و بی صدا و کنتراست غالب بین صامت ها بلند و کوتاه وجود دارد
[ترجمه گوگل]توجه داشته باشید که عدم وجود کنتراست بین صداهای آشکار و بی صدا و کنتراست غالب بین صدای بلند و کوتاه است

7. D voiceless fricative or any voiced consonant not immediately followed by a voiceless segment.
[ترجمه ترگمان]بی صدا بی صدا و یا هر گونه consonant صوتی که بلافاصله با یک بخش خاموش دنبال نشد
[ترجمه گوگل]D بدون صدا و یا هر صدای مخوف، بلافاصله پس از یک بخش بدون صدا

8. And listen to the cry of the voiceless.
[ترجمه ترگمان] و به صدای of گوش بده
[ترجمه گوگل]و به گریه بی صدا گوش کن

9. While singing Italian songs, Chinese often cannot differentiate voiceless consonant from voiced one, but read consonant cluster according to Chinese habit.
[ترجمه ترگمان]در هنگام خواندن آوازهای ایتالیایی، چینی ها اغلب نمی توانند بی صدا و بی صدا از زبان خود متمایز شوند، اما براساس عادت چینی، خوشه consonant می خوانند
[ترجمه گوگل]در حالی که آوازهای ایتالیایی را آواز می خوانند، اغلب چینی ها نمی توانند صدای مخوف بی صدا را از صدای بلند تماشا کنند، اما طبق عادت چینی خواندن همگانی خوشه ای

10. It is used to represent a voiceless retroflex plosive in the International Phonetic Alphabet, and is used some alphabets of African languages.
[ترجمه ترگمان]آن برای نشان دادن a retroflex plosive در الفبای Phonetic بین المللی استفاده می شود و از بسیاری از الفبای زبان های آفریقایی استفاده می شود
[ترجمه گوگل]این برای نشان دادن یک انفجار بی نظیر retroflex در الفبای بین المللی آوایی استفاده می شود و از برخی الفبای زبان های آفریقایی استفاده می شود

11. A voiceless blade - alveolar fricative.
[ترجمه ترگمان] یه حفره blade alveolar دار
[ترجمه گوگل]تیغه بی صدا - آلوئولار اصطکاکی

12. How to pronounce the voiceless sound, the voiced sound, the hard and soft sound, fricative and sound group with consonant is difficult for Chinese students.
[ترجمه ترگمان]چگونه صدای خاموشی را تلفظ کند، صدای رسا، صدای خشن و نرم، fricative و گروه صدای هماهنگ با هماهنگ کردن برای دانش آموزان چینی دشوار است
[ترجمه گوگل]چگونه صدای بی صدا، صدای واضحی، صدای سخت و نرم، صدای بلند و صدای با همدست را برای دانش آموزان چینی دشوار می کند

13. The old castle was dark and voiceless.
[ترجمه ترگمان]قلعه قدیمی خاموش و خاموش بود
[ترجمه گوگل]قلعه قدیمی تاریک و بی صدا بود

14. The voiceless bilabial stop in pin and the one in spin are in complimentary distribution.
[ترجمه ترگمان]خاموش bilabial خاموش در پین و یکی از آن ها در اسپین از توزیع تعریف می شود
[ترجمه گوگل]متوقف کردن بیس بال در پین و یکی در چرخش در توزیع آزاد است

15. On the international stage, China seems voiceless.
[ترجمه ترگمان]در مرحله بین المللی، چین ساکت به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]در مرحله بین المللی، چین به نظر می رسد بدون صدا

A throat operations left him voiceless.

عمل جراحی گلو موجب شد لال بشود.


voiceless with fear

ساکت از شدت ترس


a voiceless wish

آرزوی ذکر‌نشده


پیشنهاد کاربران

بی زبان، زبان بسته ( برای حیوانات )

voiceless ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: بی واک
تعریف: ویژگی آوایی که بدون ارتعاش تارآواها تولید می شود


کلمات دیگر: