کلمه جو
صفحه اصلی

vivacity


معنی : چالاکی، نشاط، خوشدلی، سر زندگی، خوش طبعی، زور، خوش مشربی، نیروی حیاتی
معانی دیگر : شاد و خرمی، طراوت، شور و نشاط

انگلیسی به فارسی

سرزندگی، چالاکی، نشاط، نیروی حیاتی، زور


جسارت، نشاط، چالاکی، نیروی حیاتی، خوش مشربی، خوش طبعی، سر زندگی، زور، خوشدلی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the characteristic or state of being vivacious; liveliness; sprightliness; animation.
مشابه: alacrity, animation, bounce, life, sparkle, spirit

- The waitress's vivacity was such that she put us all in a lively mood.
[ترجمه ترگمان] سر و کله پیشخدمت چنان بود که همه ما را سرحال و سرحال آورد
[ترجمه گوگل] زرق و برق پیشخدمت چنین بود که ما همه را در یک حالت پر جنب و جوش قرار دادیم

• gaiety, cheer, enthusiasm
vivacity is the quality of being lively in an attractive and exciting way; a formal word.

مترادف و متضاد

چالاکی (اسم)
agility, dexterity, legerity, adroitness, vivacity, pep, promptitude, vigilance

نشاط (اسم)
alacrity, esprit, vivacity, exhilaration, mirth, merriment, spree, hilarity, jazz, splore

خوشدلی (اسم)
vivacity, gaiety, benevolence

سر زندگی (اسم)
vivacity, boldness, vitality, gayness, liveliness, bravery

خوش طبعی (اسم)
vivacity, talent, buoyancy, cleverness, genius, sanguinity

زور (اسم)
strength, might, energy, force, violence, power, vivacity, hustle, zing, strain, vigor, pressure, thrust, push, dint, tuck, zip, vim, stunt, vis

خوش مشربی (اسم)
vivacity, geniality, sociability

نیروی حیاتی (اسم)
vivacity, stamina, life power, lifeblood

جملات نمونه

1. He was charmed by her vivacity and high spirits.
[ترجمه ترگمان]نشاط و سرزندگی او را مجذوب کرده بود
[ترجمه گوگل]او با زرق و برق و روحیه هایش جذاب بود

2. He was charmed by her beauty and vivacity.
[ترجمه ترگمان]شیفته زیبایی و نشاط او شده بود
[ترجمه گوگل]او با زیبایی و شادابی او جذاب بود

3. Her charm resides in her vivacity.
[ترجمه ترگمان]جاذبه او در نشاط و نشاط او قرار دارد
[ترجمه گوگل]جذابیت او در شکوفایی اوست

4. Mrs M. darted around the waters with great vivacity.
[ترجمه ترگمان] \"خانم\" ام با شور و حرارت اطراف آب شیرجه می زدند
[ترجمه گوگل]خانم M در اطراف آب با زرق و برق بزرگ darted

5. This characteristic scent brings vivacity and sprightliness to some of the most remarkable coffees in the world.
[ترجمه ترگمان]این بوی خاص، نشاط و نشاط را به بعضی از the قهوه ای جهان می بخشد
[ترجمه گوگل]این عطر و بوی عطر و بوی خاصی را به برخی از قهوه های قابل توجه در جهان به ارمغان می آورد

6. It indicated the restless vivacity of her spirit, which to-day was doubly indefatigable in its tiptoe dance, because it was played upon and vibrated with her mother's disquietude.
[ترجمه ترگمان]نشاط و نشاط روحی او را نشان می داد، که آن روز، در پنجه پا روی نوک پنجه، دو برابر شده بود، زیرا با نگرانی مادرش روی نوک پنجه نرم شده بود
[ترجمه گوگل]این نشان دهنده بیقراری روح او بود، که امروزه در رقص نوک انگشتان او دوام ناپذیر بود، زیرا با نگرانی مادرش تکان می خورد

7. On the other side, heat and vivacity in age, is an excellent composition for business.
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگر، حرارت و نشاط در عصر، یک ترکیب عالی برای کسب و کارها است
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، گرما و زرق و برق در سن، ترکیب خوبی برای کسب و کار است

8. The Irish are charm and vivacity.
[ترجمه ترگمان]ایرلندی ها افسون و نشاط هستند
[ترجمه گوگل]ایرلندی جذابیت و شادابی است

9. Then your looks and movements will have more vivacity and variety than they dare offer now.
[ترجمه ترگمان]آن وقت نگاه ها و حرکات و حرکات و حرکات شما بیشتر از آن چیزی است که ممکن است به شما عرضه شود
[ترجمه گوگل]سپس ظواهر و جنبشهای شما بیشتر و بیشتر از جنجال و تنوع بیشتری برخوردار است

10. He was vivacity and high spirits.
[ترجمه ترگمان]نشاط و نشاط داشت
[ترجمه گوگل]او جودو و روحیه بالا بود

11. It was, perhaps, Archer reflected, because her early vivacity had disappeared; because she was so quiet--quiet in her movements, her voice, and the tones of her low-pitched voice.
[ترجمه ترگمان]این شاید، چون او خیلی ساکت بود، چون او خیلی ساکت بود - ساکت در حرکاتش، صدای او و صدای آرام او
[ترجمه گوگل]شاید شاید آرچر منعکس شده بود، زیرا زودرس زودرسش ناپدید شد؛ چرا که او خیلی آرام بود - آرام در حرکات او، صدای او، و صداهای صدای کم صدا

12. We were all affected By the vivacity of this lovely little Boy.
[ترجمه ترگمان]همه ما تحت تاثیر این پسر کوچک دوست داشتنی قرار گرفته بودیم
[ترجمه گوگل]ما همه تحت تأثیر قرار گرفتیم

13. Lianzhu is the combination of stylistic vivacity and seriousness.
[ترجمه ترگمان]Lianzhu ترکیبی از سرزندگی و جدیت سبکی است
[ترجمه گوگل]Lianzhu ترکیبی از بیداری و جدیت استعدادی است

14. Novelistic vivacity, the great unteachable, the unschooled enigma, has a way of making questions of form appear scholastic.
[ترجمه ترگمان]با نشاط و نشاط، unteachable بزرگ، معمای unschooled، روشی برای مطرح کردن سوالات آموزشی در نظر گرفته شده است
[ترجمه گوگل]زرق و برق ناخوشایند، غیر قابل دسترس بودن و غیرقابل انکار، یک راه برای ایجاد سوالاتی از فرم، به نظر می رسد


کلمات دیگر: