1. mehri's unusual talent for painting
استعداد خارق العاده ی مهری در نقاشی
2. the unusual plenitude of plants
وفور غیرعادی گیاهان
3. snow is unusual for this time of year
در این موقع از سال برف عادی نیست.
4. a man of unusual insight and enterprise
مردی دارای بینش و همت فوق العاده
5. a man of unusual scientific and moral qualifications
مردی با شایستگی های علمی و اخلاقی فوق العاده
6. a scene of unusual beauty
یک منظره ی فوق العاده زیبا
7. the dining table had an unusual shine
میز ناهارخوری جلای فوق العاده ای داشت.
8. the tree has risen to an unusual height
درخت به ارتفاع خارق العاده ای رسیده است.
9. she analyzes the causes of this crisis with unusual penetration
او علل این بحران را با تیزبینی فوق العاده مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد.
10. This bird is an unusual winter visitor to Britain.
[ترجمه ترگمان]این پرنده، یک میهمان زمستانی غیرمعمول برای بریتانیا است
[ترجمه گوگل]این پرنده یک مسافر زمستانی غیر معمول به بریتانیا است
11. They have replanted many areas with rare and unusual plants.
[ترجمه ترگمان]آن ها مناطق زیادی با گیاهان نادر و غیرمعمول دارند
[ترجمه گوگل]آنها مناطق زیادی را با گیاهان نادر و غیر معمول پرورش داده اند
12. This cake has an unusual flavor.
[ترجمه ترگمان]این کیک طعم غیر معمول دارد
[ترجمه گوگل]این کیک دارای طعم غیر معمول است
13. She gave me an unusual gift.
[ترجمه ترگمان]اون یه هدیه غیر معمول بهم داد
[ترجمه گوگل]او یک هدیه غیر معمولی به من داد
14. Something unusual is about to happen.
[ترجمه ترگمان]یه اتفاق غیر عادی در شرف وقوع است
[ترجمه گوگل]چیزی غیر معمول در مورد اتفاق می افتد
15. Her unusual talent gained her worldwide recognition.
[ترجمه ترگمان]استعداد غیرعادی او در سراسر جهان به رسمیت شناخته شد
[ترجمه گوگل]استعداد غیرعادی او به رسمیت شناختن در سراسر جهان به دست آورد
16. The arrival of a taxi was unusual enough; an unknown woman getting out of it was sensational.
[ترجمه ترگمان]ورود یک تاکسی به اندازه کافی غیرعادی بود؛ زنی ناشناس که از آن بیرون می آمد، شورانگیز بود
[ترجمه گوگل]ورود یک تاکسی به اندازه کافی غیرمعمول بود؛ یک زن ناشناخته بیرون آمدن از آن حساس بود