کلمه جو
صفحه اصلی

scullion


معنی : پادو، دون، شاگرد اشپز
معانی دیگر : (قدیمی) مستخدم آشپزخانه، مستخدم دونپایه، شاگر اشپز، پست

انگلیسی به فارسی

(قدیمی) مستخدم آشپزخانه، مستخدم دون پایه


ترسناک، دون، پادو، شاگرد اشپز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a kitchen servant who does the heavy work and menial tasks.

(2) تعریف: a lowly or base person.

• kitchen helper who performs menial or undesirable tasks; mean or contemptible person

مترادف و متضاد

پادو (اسم)
peon, footman, lackey, page, busboy, scullion, errand boy, flunkey, flunky, footboy, lacquey, legman

دون (اسم)
scullion

شاگرد اشپز (اسم)
scullion

جملات نمونه

1. They were scullions who only gave glory, honor, and dominion to whites.
[ترجمه ترگمان]آن ها scullions بودند که فقط افتخار، شرف و تسلط به سفیدپوستان را می دادند
[ترجمه گوگل]آنها دشمنانی بودند که فقط به سفیدپوستان افتخار، افتخار و سلطه داشتند

2. The scullions sweated and ducked at the spits and bake-ovens built around the exercise ground for the clan to feast.
[ترجمه ترگمان]The عرق می ریخت و به تف تف می انداخت و کوره ها را درست کرده بود - کوره در زمین های تمرین برای قبیله برای جشن گرفتن ساخته شده بود
[ترجمه گوگل]اسکلنس ها در حال انجماد و کثافت و کوره پخت ساخته شده در اطراف زمین تمرین برای رسیدن به قبیله

3. He hoisted the scullion up and threw the creature into the huge vat.
[ترجمه ترگمان]سرش را بالا برد و آن جانور را به خمره بزرگی پرتاب کرد
[ترجمه گوگل]او برهنه را بالا کشید و موجودات را به یک وات بزرگ پرتاب کرد

4. He could see a few of the other scullions nearby. standing on their stools stirring pots, wiping stoves, polishing stove-fronts.
[ترجمه ترگمان]او می توانست چند نفر دیگر را در همان نزدیکی ببیند روی چهار پایه صندلی ها لم داده بودند، stoves را پاک می کردند، بخاری را تمیز می کردند و از جلو پنجره ها برق می زدند
[ترجمه گوگل]او می تواند چند نفر دیگر را در نزدیکی خود ببیند ایستادن روی گلدانهای تکان دهنده آنها، پاک کردن اجاق گاز، جارو کردن اجاق گاز

5. Having been my own butcher and scullion and cook, as well as the gentleman for whom the dishes were served up, I can speak from an unusually complete experience.
[ترجمه ترگمان]من هم قصاب و آشپز خودم هستم، به خوبی آن آقا که غذاها را سرو می کنند، می توانم از یک تجربه غیر معمولی حرف بزنم
[ترجمه گوگل]از آنجا که قصابی و قصابی و آشپزی خودم بود و همچنین نجیب زاده که برای آن غذاها خدمت کرده بودند، می توانم از یک تجربه غیرمعمول کامل صحبت کنم

6. He was a scullion and a corner sweeper, and that was that.
[ترجمه ترگمان]او هم مستخدم بود و هم در گوشه و کنار
[ترجمه گوگل]او یک جادوگر و یک جرثقیل گوشه بود، و آن این بود

7. Sister Mary Scullion, a Catholic nun who has worked with homeless people in Philadelphia for more than 30 years, said the city's shelters are now operating at 115 percent of capacity.
[ترجمه ترگمان]خواهر مری Scullion، یک راهبه کاتولیک که بیش از ۳۰ سال با افراد بی خانمان در فیلادلفیا کار کرده است، گفت که پناه گاه های این شهر اکنون با ۱۱۵ درصد ظرفیت عمل می کنند
[ترجمه گوگل]خواهر مری Scullion، یک سلسله کاتولیک که بیش از 30 سال با افراد بی خانمان در فیلادلفیا کار کرده است، گفت که پناهگاه های شهر در حال حاضر 115 درصد ظرفیت دارد

8. All eight inhabitants of the room, the scullion, the statues, and the huge eyeless skull, seemed to hold their breath.
[ترجمه ترگمان]تمام هشت نفر ساکنان این اتاق، خدمتکاران، مجسمه ها و جمجمه بزرگ و بی چشم، انگار نفس در سینه حبس کرده بودند
[ترجمه گوگل]همه هشت نفر از ساکنان اتاق، مجسمه، مجسمه ها و جمجمه بی حسی بزرگ، به نظر می رسید که نفس خود را حفظ می کردند

9. Tommy Scullion, an Irish deliveryman who passed away in 199 spent 50 years collecting 40000 signatures from celebrities such as Pablo Picasso, Edward Duke of Windsor.
[ترجمه ترگمان]تامی Scullion، یک deliveryman ایرلندی که در ۱۹۹ سال گذشته با ۱۹۹ امضا از افراد مشهوری چون پابلو پیکاسو، ادوارد دوک ویندزور، سپری کرد
[ترجمه گوگل]تامی Scullion، یک مهاجم ایرلندی که در سال 199 درگذشت، 50 سال را سپری کرد و 40،000 امضا از مشاهیر مانند پابلو پیکاسو، ادوارد دوک ویندزور را جمع آوری کرد

10. He hired a battery of staff to help him with the daily chores, including a scullion (dishwasher), a laundress and a shoeblack (someone who cleans shoes).
[ترجمه ترگمان]او تعدادی از کارکنان را استخدام کرد تا با کاره ای روزانه، از جمله a (ماشین ظرفشویی)، a و a (کسی که کفش را تمیز می کند)به او کمک کند
[ترجمه گوگل]او یک باتری از کارکنان را استخدام کرد تا به او در انجام کارهای روزانه کمک کند، از جمله یک ماشین لباسشویی (ماشین ظرفشویی)، یک لباس شویی و یک شوبلاک (کسی که کفش را پاک می کند)


کلمات دیگر: