کلمه جو
صفحه اصلی

sea power


معنی : نیروی دریایی، قدرت بحری، کشور حاکم بر دریاها
معانی دیگر : کشور دارای نیروی دریایی قوی، قدرت دریایی

انگلیسی به فارسی

قدرت بحری، نیروی دریایی، کشور حاکم بر دریاها


قدرت دریایی، قدرت بحری، نیروی دریایی، کشور حاکم بر دریاها


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: naval strength.

(2) تعریف: a country that has significant naval strength.

• intensity of the sea; strength of the sea

مترادف و متضاد

نیروی دریایی (اسم)
armada, navy, sea power

قدرت بحری (اسم)
sea power

کشور حاکم بر دریاها (اسم)
sea power

جملات نمونه

1. The transformation of American sea power began in 1940.
[ترجمه ترگمان]تغییر قدرت دریایی آمریکا در سال ۱۹۴۰ آغاز شد
[ترجمه گوگل]تحول قدرت دریای آمریکا در سال 1940 آغاز شد

2. In a sea power economy, vested interests are in open markets and free trade.
[ترجمه ترگمان]در اقتصاد قدرت دریایی منافع مقرره در بازارهای آزاد و تجارت آزاد است
[ترجمه گوگل]در یک اقتصاد قدرت دریا، منافع متضاد در بازارهای آزاد و تجارت آزاد قرار دارند

3. For Mahan sea power was critical, for Mackinder a particular land mass.
[ترجمه ترگمان]برای Mahan نیروی دریایی Mahan، برای Mackinder یک جرم زمینی خاص حیاتی بود
[ترجمه گوگل]برای ماهان قدرت دریایی بحرانی بود، زیرا مکنین یک جرم زمین خاص بود

4. The most difficult strategic question was whether sea power was any longer the foundation upon which the Three Pillars could continue to stand.
[ترجمه ترگمان]دشوارترین مساله استراتژیک این بود که آیا نیروی دریایی دیگر پایه و اساسی است که ستون های سه ستون می توانند به ایستادن ادامه دهند
[ترجمه گوگل]سخت ترین مسئله استراتژیک این بود که آیا قدرت دریایی دیگر پایه ای بود که سه پایه می توانست ادامه یابد؟

5. Venice reigned as the major sea power of the Mediterranean during the Middle Ages.
[ترجمه ترگمان]ونیز به عنوان نیروی دریایی بزرگ مدیترانه در قرون وسطی حکومت می کرد
[ترجمه گوگل]ونیز به عنوان قدرت اصلی دریای مدیترانه در قرون وسطی حاکم شد

6. Therefore, pursuance of sea power without the authorization of the UN is totally hegemonic behavior.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، پیروی از قدرت دریایی بدون اجازه سازمان ملل رفتار کاملا غالب است
[ترجمه گوگل]بنابراین، تعقیب قدرت دریایی بدون مجوز سازمان ملل متحد کاملا رفتار هژمونیک است

7. He drew lessons from the Sea Power Theory of Alfred Thayer Mahan to form his own idea of the maritime rights.
[ترجمه ترگمان]او درس هایی از نظریه نیروی دریایی آلفرد Thayer Mahan برای تشکیل ایده خود در مورد حقوق دریایی کشید
[ترجمه گوگل]او درسهای تئوری قدرت دریایی آلفرد تایر ماهان را به دست آورد تا ایده خود را از حقوق دریایی تشکیل دهد

8. Sea power is not only a military instrument but also a diplomatic instrument in international politics.
[ترجمه ترگمان]نیروی دریایی نه تنها ابزار نظامی بلکه ابزار دیپلماتیک در سیاست بین الملل نیز می باشد
[ترجمه گوگل]قدرت دریایی نه تنها ابزار نظامی بلکه ابزار دیپلماتیک در سیاست بین المللی است

9. T. Mahan's sea power theory to prove Koxinga's sea power idea with Dutch certainly not very big difference.
[ترجمه ترگمان]نظریه قدرت دریایی T s برای اثبات ایده قدرت دریایی Koxinga با هلند، قطعا تفاوت چندانی ندارد
[ترجمه گوگل]نظریه قدرت دریا T Mahan برای اثبات قدرت ککسینگا در مورد قدرت دریایی قطعا تفاوت بسیار زیادی با هلند ندارد

10. The understanding of sea power has since evolved, yet Mahan is now hugely admired in Asia's two most populous powers.
[ترجمه ترگمان]درک قدرت دریایی از آن زمان تکامل یافته است، با این حال Mahan در حال حاضر به شدت در دو قدرت پر جمعیت آسیا مورد تحسین قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]درک قدرت دریایی از آن زمان تکامل یافته است، اما ماهان در حال حاضر به شدت در دو قدرت پرجمعیت آسیا تحسین می شود

11. The confrontation is a geopolitical law of history, also is the longest topic that pierces through the world history. It bases on the sea power theory of Mahan and the land power theory of Mackinder.
[ترجمه ترگمان]این رویارویی، یک قانون ژئوپلیتیکی تاریخ است و طولانی ترین موضوعی است که تاریخ جهان را سوراخ می کند این تئوری بر روی نظریه قدرت دریایی of و نظریه قدرت سرزمین of استوار است
[ترجمه گوگل]تقابل یک قانون ژئوپولیتیک تاریخ است و همچنین طولانی ترین موضوعی است که از طریق تاریخ جهان از بین رفته است این بر اساس نظریه قدرت دریایی ماهان و نظریه قدرت زمین مکیندر است

12. Manco company products are mainly imported hardware control card, Mitsubishi servo motor, the German import track and ball-type linear guide, the United States sea power Po Hypertherm plasma.
[ترجمه ترگمان]محصولات شرکت Manco عمدتا عبارتند از کارت کنترل سخت افزار، فرمان یار Mitsubishi، مسیر واردات آلمان و راهنمای خطی نوع توپ، نیروی دریایی ایالات متحده، plasma پلاسما
[ترجمه گوگل]محصولات شرکت Manco به طور عمده کنترل کارت کنترل سخت افزار، موتور سروو میتسوبیشی، خطوط واردات آلمانی و راهنما خطی توپ، قدرت پویا پاور Hypertherm در ایالات متحده است

13. The Dutch and English had made so much progress in developing their sea power.
[ترجمه ترگمان]هلندی ها و انگلستان پیشرفت زیادی در توسعه قدرت دریایی خود داشتند
[ترجمه گوگل]هلندی ها و انگلیسی ها پیشرفت بسیار زیادی در توسعه قدرت دریایی خود داشته اند

14. The recent history of Korean Peninsula is a history of convergence of sea power and land power, which is an inevitable result caused by its geographical politics .
[ترجمه ترگمان]تاریخ اخیر شبه جزیره کره، تاریخچه هم گرایی قدرت دریایی و قدرت زمین است که ناشی از سیاست های جغرافیایی آن است
[ترجمه گوگل]تاریخ اخیر شبه جزیره کره سابقه همگرایی قدرت دریایی و قدرت زمین است که نتیجه ناگزیر ناشی از سیاست جغرافیایی آن است

England is a sea power.

انگلیس نیروی دریایی نیرومندی دارد.



کلمات دیگر: