کلمه جو
صفحه اصلی

upside down


معنی : وارونه
معانی دیگر : سر و ته، زیر و رو، پشت و رو، معکوس، واژگون

انگلیسی به فارسی

وارونه، معکوس، واژگون


سرماخوردگی، وارونه


انگلیسی به انگلیسی

صفت و ( adjective, adverb )
مشتقات: upside-down (adj.)
(1) تعریف: with the part that is normally underneath on top; inverted.

(2) تعریف: in great disorder or chaos; topsy-turvy.
مشابه: upset

• inverted; reversed; confused, bewildered
if something is upside down, it has been turned round so that the part that is usually lowest is above the part that is usually highest.
if you turn a place upside down, you move everything around or make it untidy.
if you turn something such as a system or organization upside down, you change it completely.

مترادف و متضاد

وارونه (قید)
backwards, backward, upside down

reversed


Synonyms: backwards, bottom up, inside out, inverted, orderless, overturned, topsy-turvy, upside-down, vice versa, without order, wrong side out


جملات نمونه

1. Turn the jar upside down and shake it.
[ترجمه Dragon] شیشه مربا را بچرخان و ان را تکان بده
[ترجمه ترگمان]شیشه را وارونه کنید و آن را تکان دهید
[ترجمه گوگل]شیشه را به سمت بالا چرخانید و آن را لرزاند

2. Turning his trousers upside down, she shook out a lot of coins.
[ترجمه ترگمان]شلوارش رو زیر و رو کرد و سکه های فراوانی از جیبش بیرون آورد
[ترجمه گوگل]شلوارهای خود را به سمت بالا چرخاند و بسیاری از سکه ها را تکان داد

3. You can't turn the facts upside down.
[ترجمه ترگمان]تو نمی توانی حقایق را وارونه کنی
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید عواملی را به عقب برگردانید

4. Another poor harvest could turn the country's economy upside down.
[ترجمه ترگمان]یک برداشت ضعیف دیگر می تواند اقتصاد کشور را واژگون کند
[ترجمه گوگل]برداشت ضعیف دیگر می تواند اقتصاد کشور را به سمت پایین بکشد

5. The painting was hung upside down.
[ترجمه ترگمان]نقاشی سر و ته کشیده شده بود
[ترجمه گوگل]این نقاشی به عقب رانده شد

6. The chairs were placed upside down on the tables.
[ترجمه ترگمان]صندلی ها را وارونه روی میزها گذاشته بودند
[ترجمه گوگل]صندلی ها روی میز روی میز ظاهر شدند

7. New approaches to marketing turn old practices upside down.
[ترجمه ترگمان]رویکردهای جدید برای بازاریابی، شیوه های قدیمی را وارونه می کنند
[ترجمه گوگل]رویکردهای جدید به بازاریابی، روشهای قدیمی را به حالت عادی سوق می دهد

8. His sudden death turned her world upside down.
[ترجمه یوسف نادری] فوت ناگهانی او ( آن مَرد ) ، دنیایش ( دنیای آن زن ) را زیر و رو کرد.
[ترجمه ترگمان]مرگ ناگهانی او دنیا را زیر و رو کرد
[ترجمه گوگل]مرگ ناگهانی او دنیای خود را دچار سردرگمی کرد

9. Thieves had turned the house upside down.
[ترجمه یوسف نادری] سارقین خانه را جارو کرده بودند!
[ترجمه ترگمان]همه دزد خانه را زیر و رو کرده بودند
[ترجمه گوگل]دزد خانه را به سمت بالا چرخاند

10. The world is being turned upside down by the string of multimedia technologies coming down the pike.
[ترجمه ترگمان]جهان بوسیله رشته ای از تکنولوژی های چند رسانه ای که بر روی نیزه فرود می آیند، وارونه شده است
[ترجمه گوگل]دنیای در حال چرخش با رشته فناوری های چندرسانه ای پایین می آید

11. The burglars turned the flat upside down.
[ترجمه یوسف نادری] سارقین آپارتمان را زیر و رو کردند.
[ترجمه ترگمان]دزدها آپارتمان را وارونه کردند
[ترجمه گوگل]سرقتان صاف و صاف را صاف کرد

12. Turn the cake upside down and cover it with cream.
[ترجمه یوسف نادری] کیک را برعکس کنید و آن را با خامه بپوشایند.
[ترجمه ترگمان]کیک را وارونه کنید و آن را با کرم بپوشانید
[ترجمه گوگل]کیک را به سمت بالا چرخانید و با کرم پوشانید

13. You turn the map upside down.
[ترجمه ترگمان]نقشه رو زیر و رو کردی
[ترجمه گوگل]شما نقشه را به وارونه انداختید

14. The burglars have turned our house upside down.
[ترجمه ترگمان]دزدها خانه ما را وارونه کرده اند
[ترجمه گوگل]سرقت ها خانه ما را به وحشی تبدیل کرده است

15. The thieves turned the room upside down.
[ترجمه ترگمان]دزدها اتاق را زیر و رو کردند
[ترجمه گوگل]دزدان اتاق را به سمت بالا چرخاندند

to hang a picture upside down

تصویر را به‌طور معکوس (وارونه) آویختن


to turn a plate upside down

بشقابی را پشت و رو کردن


پیشنهاد کاربران

کارهای عجیب و غریب کردن

بر عکس
turn somthing upside down
یعنی زیرو کردن

آشفته
بهم ریخته

Adjective - adverb :
وارونه
سر و ته

وارونه
برعکس
سر و ته

A female teacher got sexual harassment and apparently she got in jail because she tell people about it. Welcome to this country. Where the law is upside down

وارونه

به هم ریخته did they turn the place upside down?


کلمات دیگر: