کلمه جو
صفحه اصلی

unsay


معنی : انکار کردن، پس گرفتن، نگفتن، گفته نشدن
معانی دیگر : حرف خود را پس گرفتن، پس گرفتن گفته

انگلیسی به فارسی

نگفتن، گفته نشدن، انکار کردن، پس گرفتن (گفته)


unsay، نگفتن، گفته نشدن، انکار کردن، پس گرفتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: unsays, unsaying, unsaid
• : تعریف: to retract or take back (something said).
مشابه: take back

• retract, withdraw statement, take back what was said

مترادف و متضاد

انکار کردن (فعل)
gainsay, abnegate, deny, disclaim, recant, renege, repudiate, dispute, forswear, disaffirm, forsake, unsay, renounce

پس گرفتن (فعل)
retrieve, recapture, retake, regain, take back, unsay

نگفتن (فعل)
unsay

گفته نشدن (فعل)
unsay

جملات نمونه

1. Life is short. There is no time to leave important words unsaid.
[ترجمه ترگمان]زندگی کوتاه است زمانی وجود ندارد که واژه های مهم ناگفته باقی بماند
[ترجمه گوگل]زندگی کوتاه است زمان زیادی برای ترک کلمات مهم ناخوشایند وجود ندارد

2. What I remember fondly has nothing unsaid.
[ترجمه ترگمان]چیزی که یادمه، هیچ چیز ناگفته نذاشت
[ترجمه گوگل]چیزی که من به خاطر می آورم، هیچ چیز غیر قابل انکار نیست

3. Some things, Donald, are better left unsaid.
[ترجمه ترگمان]بعضی چیزها، دونالد، بهتر از ناگفته باقی می ماند
[ترجمه گوگل]بعضی چیزها، دونالد، بهتر از این نیست که بشنوند

4. Some things are better left unsaid.
[ترجمه ترگمان]بعضی چیزها ناگفته باقی می مانند
[ترجمه گوگل]بعضی چیزها ناگفته بمانند بهتر است

5. Bill Bradley says too much is going unsaid between blacks and whites.
[ترجمه ترگمان]بیل بردلی زیادی می گوید که بین سیاه ها و سفیدها نیست
[ترجمه گوگل]بیل برادلی می گوید بیش از حد بین سیاه پوستان و سفید پوستان اختلاف نظر دارد

6. What is said cannot be easily unsaid.
[ترجمه ترگمان]چیزی که گفته می شود نمی تواند به سادگی ناگفته بماند
[ترجمه گوگل]آنچه گفته می شود به راحتی نمی تواند ناخوشایند باشد

7. What is said cannot be easily unsay.
[ترجمه ترگمان]چیزی که گفته می شود نمی تواند به سادگی از بین برود
[ترجمه گوگل]گفته می شود به راحتی نمیتوان بدون آن گفت

8. What is said cannot be unsaid.
[ترجمه ترگمان]چیزی که گفته می شود نمی تواند ناگفته بماند
[ترجمه گوگل]گفته می شود نمی تواند بلافاصله

9. It was what she left unsaid that worried me.
[ترجمه ترگمان]این چیزی بود که او ناگفته گذاشته بود که مرا نگران کند
[ترجمه گوگل]این چیزی بود که او را ناراحت کرد که نگران من بود

10. When it comes to business, she argues that although some secrets are better left unsaid, others should be told.
[ترجمه ترگمان]وقتی نوبت به کار می رسد، او استدلال می کند که اگر چه برخی اسرار ناگفته باقی می مانند، برخی دیگر باید به آن ها گفته شود
[ترجمه گوگل]وقتی که آن را به کسب و کار می آید، او استدلال می کند که اگر چه برخی از اسرار بهتر است باقی بماند، دیگران باید گفت

11. Much unhappiness has come into the world because of bewilderment and things left unsaid. Fyodor Dostoyevsky
[ترجمه ترگمان]مشکلات زیادی به خاطر سردرگمی و چیزهایی که ناگفته مانده به دنیا آمده است فیودور Dostoyevsky!
[ترجمه گوگل]ناخوشایند بسیار ناگوار به دلیل ناامید شدن به جهان رسیده است و همه چیز ناخوشایند است فیدور داستایوفسکی

12. By swallowing evil words unsaid, no one has ever harmed his stomach. Winston Churchill
[ترجمه ترگمان]با قورت دادن واژه های شیطانی، هیچ کس هرگز به شکمش صدمه نزده و ین ستون چرچیل …
[ترجمه گوگل]با بلعیدن کلمات شریرانه، هیچکس تا به حال به معده اش آسیب ندیده است وینستون چرچیل

13. Gossip is the art of saying nothing in a way that leaves practically nothing unsaid. Walter Winchell
[ترجمه ترگمان]این شایعه هنر چیزی است که به هیچ وجه ناگفته نماند والتر Winchell
[ترجمه گوگل]شایعه سازی هنر چیزی است که به هیچ وجه نمی توان گفت والتر وینچل

14. Some things were better left unsaid.
[ترجمه ترگمان]بعضی چیزها ناگفته مانده بودند
[ترجمه گوگل]بعضی از چیزها بهتر شده بود بدون شک


کلمات دیگر: