کلمه جو
صفحه اصلی

above all


از همه مهم تر، مافوق همه، مخصوصا، بالاترازهمه

انگلیسی به فارسی

بالاتر از همه


انگلیسی به انگلیسی

• beyond everything else, more than everything else

جملات نمونه

1. Health and strength is above all gold.
[ترجمه ترگمان]سلامت و قدرت بالاتر از همه طلا است
[ترجمه گوگل]سلامت و قدرت بالاتر از همه طلا است

2. Above all, I love Mark Twain.
[ترجمه ترگمان] بالاتر از همه، من عاشق مارک تواین هستم
[ترجمه گوگل]بالاتر از همه، من مارک تواین را دوست دارم

3. The tall building towered above all the others.
[ترجمه ترگمان]ساختمان بلند قد بلندتر از بقیه بود
[ترجمه گوگل]ساختمان بلند بلندتر از دیگران بود

4. A faintly comic figure, he fears ridicule above all else.
[ترجمه ترگمان]او با صدایی ضعیف و مضحک از هر چیز دیگر از تمسخر ترس دارد
[ترجمه گوگل]شخصیت کمدی کمدی، او از همه چیز خجالت می کشد

5. Love is, above all, the gift of oneself.
[ترجمه ترگمان]عشق، از همه مهم تر، هدیه شخص است
[ترجمه گوگل]عشق، بالاتر از همه، هدیه خود است

6. He was above all a good and tireless writer.
[ترجمه ترگمان]او بیش از یک نویسنده خوب و خستگی ناپذیر بود
[ترجمه گوگل]او بالاتر از همه یک نویسنده خوب و خستگی ناپذیر بود

7. His pithy advice to young painters was, "Above all, keep your colours fresh. "
[ترجمه ترگمان]اندرز pithy به نقاشان جوان، \" بالاتر از همه، رنگ های شما را تازه نگاه می دارد \"
[ترجمه گوگل]توصیه های متداول او به نقاشان جوان این بود: �بیشتر از همه، رنگ هایتان را تازه نگه دارید '

8. I could hardly hear myself speak above all the hubbub in the theatre bar.
[ترجمه ترگمان]به سختی می توانستم صدای خودم را از میان شلوغی بار بشنوم
[ترجمه گوگل]به سختی می توانم بشنوم خودم را بیشتر از همه غرق در نوار تئاتر صحبت می کنم

9. Above all, fishing requires great patience.
[ترجمه ترگمان]از همه مهم تر، ماهیگیری به قدری صبر و شکیبایی لازم دارد
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، ماهیگیری نیاز به صبر زیادی دارد

10. Above all, chairs should be comfortable.
[ترجمه ترگمان]بالاتر از همه، صندلی ها باید راحت باشند
[ترجمه گوگل]بالاتر از همه صندلی باید راحت باشد

11. Shakespeare towers above all other Elizabethan dramatists.
[ترجمه ترگمان]برج های شکسپیر بر فراز همه نمایشنامه های عصر الیزابت
[ترجمه گوگل]برجهای شکسپیر بالاتر از تمام نمایشنامه نویسان الیزابت است

12. I value my freedom above all things.
[ترجمه ترگمان]من به آزادی خود بیش از هر چیز ارزش قائلم
[ترجمه گوگل]من آزادی خود را بالاتر از همه چیز به ارمغان می آورم

13. Above all else she was seeking love.
[ترجمه ترگمان]بیش از هر چیز دیگر به دنبال عشق می گشت
[ترجمه گوگل]بالاتر از همه چیز او به دنبال عشق بود

14. 'We're not saying we're outside and above all this,' he stresses.
[ترجمه ترگمان]ما نمیگیم که ما بیرون و بالاتر از همه اینا هستیم
[ترجمه گوگل]'ما نمی گوییم ما در خارج و بالاتر از همه این است،' او تاکید می کند

15. He longs above all to see his family again.
[ترجمه ترگمان]دلش می خواهد دوباره خانواده اش را ببیند
[ترجمه گوگل]او بیشتر از همه طول می کشد تا دوباره خانواده اش را ببیند

پیشنهاد کاربران

Mainly

More than any other things

more than everything else or most importantly

بیش از همه ی این ها
به خصوص
بیش از هر چیز
فراتر از همه
بیشتر از همه
مهم تر این که
با وجود تمام ِ . . .
مخصوصاً

همه موارد بالا

For instance: abo ve all it was a good day مهم تر از همه اینکه روز خوبی بود

مهمتر از همه

روی هم رفته، در مجموع، در کل

بیش از هر چیز دیگری
بیش از همه چیز
بیش از همه
فراتر از همه
فراتر از هر چیز دیگری
ورای هر چیز دیگری

Above all یعنی از همه مهم تر

Above all :The most important thing


ورای همه


کلمات دیگر: