کلمه جو
صفحه اصلی

seafood


معنی : غذای دریایی، غذاهای مرکب از جانوران دریایی
معانی دیگر : خوراک دریایی (ماهی و میگو و صدف و غیره)، غذاهای مرکب از جانوران دریایی مثل خرچنگ وغیره

انگلیسی به فارسی

غذاهای مرکب از جانوران دریایی (مثل خرچنگ وغیره)


غذای دریایی، غذاهای مرکب از جانوران دریایی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: any sea animal that is served as food or is suitable for eating.

• edible marine animals, fish and shellfish which can be used for food
seafood refers to sea creatures that you can eat, especially shellfish such as lobsters, mussels, or crabs.
sea life that is used as food, sea animals that are eaten

مترادف و متضاد

غذای دریایی (اسم)
seafood, shore dinner

غذاهای مرکب از جانوران دریایی (اسم)
seafood

جملات نمونه

1. seafood was my mother's specialty
(طبخ) غذاهای دریایی در تخصص مادرم بود.

2. This wine goes particularly well with seafood.
[ترجمه ترگمان]این شراب مخصوصا غذای دریایی خوبی دارد
[ترجمه گوگل]این شراب مخصوصا در غذاهای دریایی به کار می رود

3. Shrimps are a popular type of seafood.
[ترجمه ترگمان]غذاهای دریایی نوعی از غذاهای دریایی هستند
[ترجمه گوگل]میگو ها یک نوع محبوب غذاهای دریایی هستند

4. Menus offer a good variety of seafood.
[ترجمه ترگمان]منوها مجموعه خوبی از غذاهای دریایی را ارایه می کنند
[ترجمه گوگل]منوها انواع مختلفی از غذاهای دریایی را ارائه می دهند

5. I'm a total sucker for seafood.
[ترجمه ترگمان]من یک ماهی sucker برای غذاهای دریایی هستم
[ترجمه گوگل]من یک غذای کامل برای غذاهای دریایی هستم

6. There's an excellent seafood restaurant near here.
[ترجمه ترگمان]رستوران غذاهای دریایی بسیار خوبی در نزدیکی اینجا وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک رستوران غذاهای دریایی عالی در نزدیکی آن وجود دارد

7. Seafood is a speciality on the island.
[ترجمه ترگمان]Seafood یه تخصص ویژه در جزیره است
[ترجمه گوگل]غذای دریایی جزیره ای خاص است

8. The fish or seafood is heavily salted with pure sodium chloride.
[ترجمه ترگمان]ماهی یا غذای دریایی به شدت با کلرید سدیم خالص نمک است
[ترجمه گوگل]ماهی یا غذاهای دریایی با کلرید سدیم خالص قوی است

9. Seafood always brings me out in huge spots.
[ترجمه ترگمان]غذاهای دریایی همیشه مرا به جاه ای بزرگ می کشاند
[ترجمه گوگل]غذاهای دریایی همیشه من را در نقاط عظیم به ارمغان می آورد

10. I got food poisoning at that cheap little seafood restaurant.
[ترجمه ترگمان]من در این رستوران غذاهای دریایی ارزان قیمت مسمومیت غذایی دریافت کردم
[ترجمه گوگل]در این رستوران غذای دریایی کم غذا مسمومیت می خورم

11. The seafood is good here.
[ترجمه ترگمان]غذاهای دریایی اینجا خوب هستند
[ترجمه گوگل]غذاهای دریایی اینجا خوب است

12. I've never been able to stomach seafood.
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت نتونستم غذای دریایی بخورم
[ترجمه گوگل]من هرگز قادر به غذاهای دریایی معده نیستم

13. Good traditional fare and seafood dishes.
[ترجمه ترگمان]غذاهای دریایی خوب و غذاهای دریایی
[ترجمه گوگل]غذاهای سنتی کرخت و غذاهای دریایی

14. They ordered seafood and the beverage special, which was available to favored customers.
[ترجمه ترگمان]آن ها غذای دریایی و نوشیدنی ویژه نوشیدنی سفارش دادند که در دسترس مشتریان بود
[ترجمه گوگل]آنها دستور غذاهای دریایی و نوشیدنی خاصی را دادند که به نفع مشتریان بود

پیشنهاد کاربران

غذا های دریایی غذای مرکب از جانوران دریایی


غذای دریایی

ماهی و دیگر غذاهای دریایی

did you eat seafood yesterday
آیا دیروز غذای دریایی خوردی؟؟🤹🏼‍♂️

غذا های دریایی
غذاهایی که با حیوانات دریایی درست شدن


کلمات دیگر: