1. The disadvantages include the possible unreliability of outside contractors and fewer opportunities to integrate all aspects of provision into a corporate whole.
[ترجمه ترگمان]معایب شامل غیرقابل اعتماد بودن احتمالی پیمانکاران خارجی و فرصت های کمی برای ادغام تمام جنبه های ارائه به یک کل شرکت است
[ترجمه گوگل]معایب عبارتند از عدم اطمینان احتمالی پیمانکاران خارج از کشور و فرصت های کمتری برای ادغام تمام ابعاد ارائه به کل شرکت
2. It laid to rest the charges of unreliability and less-than-advertised performance that have long dogged the Pentagon.
[ترجمه ترگمان]این لایحه برای بقیه هزینه های غیرقابل اعتماد و عملکرد کم تر از آنچه که پنتاگون تا مدت ها پیش پنتاگون را تعقیب کرده بود، قرار داد
[ترجمه گوگل]این باعث شده است که اتهامات غیر قابل اعتماد و عملکرد کمتر تبلیغاتی که پنتاگون را به زانو در می آورد، بسپارد
3. Critics of ethnography stress its unreliability.
[ترجمه ترگمان]منتقدان قوم شناختی بر غیرقابل اعتماد بودن آن تاکید می کنند
[ترجمه گوگل]منتقدان قوم نگاری بر عدم اطمینان آن تأکید دارند
4. The commuter network's unreliability threatens the City's precious international competitiveness.
[ترجمه ترگمان]غیرقابل اعتماد بودن شبکه commuter، رقابتی بین المللی ارزشمند شهر را تهدید می کند
[ترجمه گوگل]عدم اطمینان شبکه ی رفت و آمد رقابت بین المللی با ارزش بین المللی را تهدید می کند
5. Is there a contradiction between unreliability of IP connectionless and reliability of Internet transportation?This paper discusses the relation between IP and Internet reliability.
[ترجمه ترگمان]آیا بین عدم اطمینان قابلیت اتصال IP و قابلیت اطمینان حمل و نقل اینترنت تناقضی وجود دارد؟ این مقاله رابطه بین قابلیت اطمینان اینترنت و اینترنت را مورد بحث قرار می دهد
[ترجمه گوگل]آیا بین تضمین عدم اتصال IP و قابلیت اطمینان حمل و نقل اینترنتی تناقضی وجود دارد؟ این مقاله ارتباط بین قابلیت اطمینان اینترنت و اینترنت را مورد بحث قرار می دهد
6. But the design ideas of SIP, and the unreliability of the bear network, bring the great potential security problems on a large scale application of SIP.
[ترجمه ترگمان]اما ایده های طراحی SIP و غیرقابل اعتماد بودن شبکه حمل و نقل، مشکلات امنیتی بالقوه بزرگ را در کاربرد مقیاس بزرگ SIP به ارمغان می آورد
[ترجمه گوگل]اما ایده های طراحی SIP و عدم اطمینان شبکه خرس، مشکلات امنیتی بالقوه زیادی را در برنامه کاربردی SIP در مقیاس بزرگ به ارمغان می آورد
7. This refusal to compromise underscores China's unreliability as a neighbor, says Srikanth Kondapalli, head of the Centre for East Asian Studies at New Delhi's Jawaharlal Nehru University.
[ترجمه ترگمان]Srikanth Kondapalli، رئیس مرکز مطالعات آسیای شرقی در دانشگاه جواهر لعل نهرو دهلی نو، می گوید که این امتناع از مصالحه بر قابل اعتماد بودن چین به عنوان یک همسایه تاکید دارد
[ترجمه گوگل]Srikanth Kondapalli، رئیس مرکز مطالعات شرق آسیا در دانشگاه Jawaharlal Nehru نیویورک می گوید: این امتناع از مصالحه، تأکید بر عدم اطمینان چینی به عنوان یک همسایه است
8. Because of the unreliability of the electricity, business is good for those selling generators, bootleg gasoline and LED lamps, which is what the man on the left is holding.
[ترجمه ترگمان]به دلیل قابل اعتماد بودن برق، تجارت برای افراد فروشنده سوخت، بنزین قاچاق و چراغ های LED خوب است، که همان چیزی است که مرد سمت چپ آن را نگه داشته است
[ترجمه گوگل]با توجه به عدم اطمینان الکتریکی، کسب و کار برای کسانی که ژنراتورهای فروش، بنزین بوتلگ و چراغ های LED را دارند، مناسب است که در سمت چپ آن مرد است
9. And the negative aspects, instance the unreliability of the Brazilians, one simply has to accept.
[ترجمه ترگمان]و جنبه های منفی، به عنوان مثال، قابل اعتماد بودن برزیلی، فرد باید به سادگی آن را بپذیرد
[ترجمه گوگل]و جنبه های منفی، مثلا عدم اطمینان برزیلی ها، فقط باید پذیرفت
10. There have been, frequent fluctuations of price and unreliability in supply.
[ترجمه ترگمان]در اینجا نوسانات مکرر قیمت و غیرقابل اعتماد بودن در عرضه وجود دارد
[ترجمه گوگل]وجود دارد، نوسانات مکرر قیمت و عدم اطمینان در عرضه
11. And the negative aspects, for instance the unreliability of the Brazilians, one simply has to accept.
[ترجمه ترگمان]و جنبه های منفی، به عنوان مثال، قابل اعتماد بودن برزیلی، فرد باید به سادگی آن را بپذیرد
[ترجمه گوگل]و جنبه های منفی، مثلا بی اعتمادی برزیلی ها، فقط باید پذیرفت
12. A bigger unreliability, means that you need to employ more this kind of managers.
[ترجمه ترگمان]یک غیرقابل اعتماد بودن بزرگ تر، به این معنی است که شما باید این نوع از مدیران را به کار بگیرید
[ترجمه گوگل]یک عدم اطمینان بزرگتر، به این معنی است که شما باید بیشتر از این نوع مدیران استخدام کنید
13. And this unreliability of time adds to the confusion in the sorrower's mind as to whether grief is a state or a process.
[ترجمه ترگمان]و این عدم اطمینان زمان به ابهام در ذهن sorrower می افزاید که آیا اندوه یک دولت یا یک فرآیند است یا نه
[ترجمه گوگل]و این غیر قابل اعتماد بودن زمان به اشتباه در ذهن غم انگیز است که آیا غم و غصه یک دولت یا یک روند است
14. Unreliability. She says she'll review your report by Tuesday,(Sentence dictionary) but it doesn't happen.
[ترجمه ترگمان]Unreliability او می گوید که گزارش شما را تا سه شنبه (فرهنگ لغت حکم)بررسی خواهد کرد اما این اتفاق نمی افتد
[ترجمه گوگل]عدم اطمینان او می گوید که گزارش شما را سه شنبه (دیکشنری جمله) مرور خواهد کرد، اما این اتفاق نمی افتد
15. Yet studies run into the unreliability of modelling future climatic effects and sometimes ignore changes in land use and health care.
[ترجمه ترگمان]با این حال، مطالعات به غیرقابل اعتماد بودن مدل سازی اثرات آب و هوایی در آینده منجر می شوند و گاهی اوقات تغییرات کاربری زمین و مراقبت بهداشتی را نادیده می گیرند
[ترجمه گوگل]با این حال، مطالعات به عدم اطمینان مدل سازی اثرات آب و هوایی آینده و گاهی اوقات تغییرات در استفاده از زمین و مراقبت های بهداشتی را نادیده می گیرد