کلمه جو
صفحه اصلی

unsure


معنی : مردد، ناامن، ناایمن

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of sure.
متضاد: convinced, sure, unfailing
مشابه: queasy, uncertain

• uncertain
if you are unsure of yourself, you lack confidence.
if you are unsure about something, you feel uncertain about it.

مترادف و متضاد

مردد (صفت)
acatalectic, hesitant, wavering, hesitating, uncertain, unsure, half-hearted, irresolute, unready, vacillatory

ناامن (صفت)
unsure, insecure

ناایمن (صفت)
unsure

جملات نمونه

1. I was unsure of the reaction I would get.
[ترجمه ترگمان]از واکنشی که دریافت می کردم مطمئن نبودم
[ترجمه گوگل]من از واکنش من مطمئن نبودم

2. He made her feel hot, and awkward, and unsure of herself.
[ترجمه ترگمان]او او را گرم و زشت کرده بود و از خودش مطمئن نبود
[ترجمه گوگل]او احساس گرم و بی دست و پا و ناامیدانه از خود کرد

3. I felt a bit unsure about him.
[ترجمه ترگمان]کمی از او نا مطمئن شدم
[ترجمه گوگل]احساس کردم کمی درباره او اطمینان دارم

4. I'm a bit unsure about what to do next - can you help me?
[ترجمه ترگمان]در مورد اینکه بعد از چه کاری باید انجام دهم مطمئن نیستم - می توانید به من کمک کنید؟
[ترجمه گوگل]من کمی در مورد آنچه که بعدا انجام می دهم مطمئن نیستم - آیا می توانید به من کمک کنید؟

5. As if unsure of where she was, she hesitated and looked round.
[ترجمه ترگمان]انگار مطمئن نبود کجا است، مکث کرد و به اطراف نگاه کرد
[ترجمه گوگل]همانطور که اگر مطمئن نیستید جایی که او بود، او تردید کرد و دور نگاه کرد

6. They looked unsure and shifted uneasily from foot to foot.
[ترجمه ترگمان]آن ها نامطمئن به نظر می رسیدند و با اضطراب از پا تا پا حرکت می کردند
[ترجمه گوگل]آنها ناامید شدند و ناگهان از پا به پا حرکت کردند

7. We were unsure as to what to do next.
[ترجمه ترگمان]ما در مورد کاری که بعد از آن باید انجام دهیم مطمئن نیستیم
[ترجمه گوگل]ما مطمئن نبودیم که چه کاری انجام دهیم

8. I was unsure how to reply to this question.
[ترجمه ترگمان]نمی دانستم چگونه به این سوال پاسخ دهم
[ترجمه گوگل]من مطمئن نیستم که چگونه به این سوال پاسخ بدهم

9. Peter was unsure what to do next.
[ترجمه ترگمان]پیتر از کار بعدی مطمئن نبود
[ترجمه گوگل]پیتر مطمئن نبود چه کاری انجام دهد

10. She was unsure as yet whether he was friend or foe.
[ترجمه ترگمان]او مطمئن نبود که آیا او دوست یا دشمن است یا نه
[ترجمه گوگل]او هنوز مطمئن نیست که آیا او دوست یا دشمن بود

11. If you are unsure of your HIV status, consider having a test.
[ترجمه ترگمان]اگر در مورد وضعیت اچ آی وی مطمئن نیستید، در نظر بگیرید که یک تست داشته باشید
[ترجمه گوگل]در صورت عدم اطمینان از وضعیت اچ آی وی، در نظر بگیرید که یک آزمایش داشته باشید

12. She was rather unsure of her reception.
[ترجمه ترگمان]او در مورد پذیرش خود مطمئن نبود
[ترجمه گوگل]او از پذیرش او مطمئن نبود

13. She felt foolish and unsure under his piercing gaze .
[ترجمه ترگمان]او احساس حماقت می کرد و زیر نگاه نافذ او مطمئن نبود
[ترجمه گوگل]او احساس ناامیدی و ناامیدانه ای را در زیر چشمهای پر سر و صدا احساس کرد

14. He's rather unsure of himself.
[ترجمه ترگمان]او در مورد خودش مطمئن نیست
[ترجمه گوگل]او نسبت به خود مطمئن نیست

پیشنهاد کاربران

نامطمین

نامطمئن

نا متمئن
مخالف sure

Scientists are unsure when the virus first appeared


کلمات دیگر: