کلمه جو
صفحه اصلی

upbuild


معنی : بناء کردن
معانی دیگر : ساختن، بنا کردن، بر پاسازی

انگلیسی به فارسی

ساختن، بنا کردن


upbuild، بناء کردن


انگلیسی به انگلیسی

• construct, fortify (a structure), enlarge (a structure)

مترادف و متضاد

بناء کردن (فعل)
ground, mason, construct, build, erect, put up, upbuild

جملات نمونه

1. There was a fluency and an edification and upbuilding such as I have seldom seen.
[ترجمه ترگمان]زبانی وجود داشت که به ندرت دیده می شد
[ترجمه گوگل]چالش و نوآوری و پیشرفتی بود که من به ندرت دیده ام

2. Thirdly, upbuild an evaluation expert team with high level.
[ترجمه ترگمان]سوم، upbuild یک تیم متخصص ارزیابی با سطح بالا
[ترجمه گوگل]سوم، یک تیم کارشناس ارزیابی با سطح بالایی ارتقا دهید

3. Upbuild the incorporate finite element model for the engine, engine install and aircraft stracture, May entirely seeing about the effect for dynamical optimize design of engine install stracture.
[ترجمه ترگمان]در ترکیب مدل آلمان محدود برای موتور، نصب موتور و stracture هواپیما، می توان به طور کامل در مورد تاثیر طراحی بهینه طراحی موتور نصب موتور دیدن کرد
[ترجمه گوگل]Upbuild مدل اجزای محدود برای موتور، نصب موتور و ساختار هواپیما، می تواند به طور کامل در مورد اثر برای طراحی بهینه سازی دینامیکی طراحی محوره موتور مراجعه کند

4. Meanwhile, it probes into how to upbuild and exert a cooperation organization in the prosecution of agricultural industrialization.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، در مورد چگونگی to و اعمال یک سازمان هم کاری در تعقیب صنعتی شدن کشاورزی تحقیق می کند
[ترجمه گوگل]در همین حال، آن را به چگونگی ارتقاء و ایجاد یک سازمان همکاری در تعقیب صنعتی سازی کشاورزی می پردازد

5. Conclusion: The method that we are endeavor to upbuild is going to adapt to the quick identification of Nardostachys chinensis Bat whose variety can be distinguished.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: روشی که ما برای upbuild تلاش می کنیم، با شناسایی سریع of chinensis adapt سازگار است که تنوع آن متمایز است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: روشی که ما برای ارتقاء آن تلاش می کنیم، با شناسایی سریع گونه های مختلف Nardostachys chinensis Bat سازگار می شویم

6. Upbuild the signal model for ship noise, deduce the relationship between sound pressure and particle velocity in plane wave.
[ترجمه ترگمان]Upbuild مدل سیگنال برای نویز کشتی، رابطه بین فشار صدا و شتاب ذره در موج را نتیجه بگیرید
[ترجمه گوگل]بالا بردن مدل سیگنال برای نویز کشتی، نتیجه گیری رابطه بین فشار صدا و سرعت ذرات در موج هواپیما

7. We should pay attention to the establishment of law and statute and system, upbuild mature system of law and statute.
[ترجمه ترگمان]ما باید به ایجاد قانون و قانون و نظام، نظام کامل قانون و قانون توجه کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید به ایجاد قانون و مقررات و نظام، ارتقاء سیستم بالغ قانون و قانون توجه داشته باشیم

8. At the same time, our rainments are sold to America, Australia, Japan, NorthAfrican, France, British, Norway and so on. We upbuild well cooperation relationship with huge marketplaces at hme .
[ترجمه ترگمان]در عین حال، rainments ما به آمریکا، استرالیا، ژاپن، NorthAfrican، فرانسه، بریتانیا، نروژ و غیره فروخته می شوند ما روابط هم کاری خوبی با بازارهای بزرگ در hme داشتیم
[ترجمه گوگل]در عین حال، باران ما به امریکا، استرالیا، ژاپن، شمال آفریقا، فرانسه، بریتانیا، نروژ و غیره فروخته می شود ما همکاری خوبی با بازار های بزرگ در HME ایجاد می کنیم

9. For thermosets, it is not enough for us to have only chemical criterion and we must upbuild the cure index.
[ترجمه ترگمان]برای thermosets، کافی نیست که تنها معیار شیمیایی داشته باشیم و باید شاخص درمان را upbuild
[ترجمه گوگل]برای thermosets، کافی نیست که ما تنها معیار شیمیایی داشته باشیم و باید شاخص درمان را ارتقا دهیم


کلمات دیگر: