کلمه جو
صفحه اصلی

therapist


معنی : متخصص درمان شناسی، درمانشناس
معانی دیگر : متخصص درمان بخصوص، therapeutist طب متخصص درمان شناسی

انگلیسی به فارسی

( therapeutist ) (پزشکی) متخصص درمان شناسی، درمان شناس


درمانگر، درمانشناس، متخصص درمان شناسی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who specializes in a particular type of curative or remedial treatment, such as a physical therapist or psychotherapist.

• person trained in methods of treatment and rehabilitation
a therapist is a person skilled in a particular type of therapy.

مترادف و متضاد

متخصص درمان شناسی (اسم)
therapeutic, therapist

درمانشناس (اسم)
therapist, therapeutist

counselor


Synonyms: adviser, analyst, clinician, doctor, physician, psychiatrist, psychoanalyst, psychologist, psychotherapist, shrink


جملات نمونه

1. I'm seeing my therapist on Friday morning.
[ترجمه ر] من صبح جمعه درمانگرم را میبینم
[ترجمه ترگمان]من therapist رو صبح جمعه می بینم
[ترجمه گوگل]من صبح جمعه میبینم که درمانگرم

2. No responsible therapist will claim to cure your insomnia.
[ترجمه ترگمان]هیچ درمانگر مسئولی ادعا نخواهد کرد که بی خوابی شما را درمان خواهد کرد
[ترجمه گوگل]هیچ درماندۀ مسئول متهم به درمان بی خوابی شما نیست

3. My massage therapist always plays New Age music to help me relax.
[ترجمه ترگمان]درمانگر ماساژ من همیشه با موسیقی عصر جدید بازی می کند تا به من کمک کند که آرام بگیرم
[ترجمه گوگل]ماساژدرمانی من همیشه به موسیقی جدید نیازمند است تا به من کمک کند

4. Doctor King is a speech therapist.
[ترجمه ترگمان]دکتر کینگ یک مشاور حرفه ای است
[ترجمه گوگل]دکتر کینگ گفتار درمانگر است

5. The therapist judged that Margaret had made a serious attempt to kill herself.
[ترجمه ترگمان]دکتر فکر کرد که مارگارت قصد کشتن خودش را دارد
[ترجمه گوگل]درمانگر قضاوت کرد که مارگارت یک تلاش جدی برای کشتن خودش انجام داده است

6. What's the best way to find a therapist?
[ترجمه ترگمان]بهترین راه برای پیدا کردن یه روانشناس چیه؟
[ترجمه گوگل]بهترین روش برای پیدا کردن یک درمانگر چیست؟

7. The counsellor referred her to another therapist.
[ترجمه ترگمان]مشاور او را به درمانگر دیگر ارجاع داد
[ترجمه گوگل]مشاور او را به درمانگر دیگری فرستاد

8. "Go on," the therapist prompted him.
[ترجمه ترگمان]مشاور به او گفت: \" ادامه بده \"
[ترجمه گوگل]'برو،' درمانگر او را وادار کرد

9. If you are uncomfortable with your counsellor or therapist, you must discuss it.
[ترجمه ترگمان]اگر با مشاور یا روانشناس شما ناراحت هستید، باید در این مورد بحث کنید
[ترجمه گوگل]اگر با مشاور یا درمانگر خود ناراحت هستید، باید درباره آن صحبت کنید

10. Ask your doctor to recommend a suitable therapist.
[ترجمه ترگمان]از پزشک خود بخواهید یک درمانگر مناسب را توصیه کند
[ترجمه گوگل]از پزشک خود بخواهید که یک درمانگر مناسب را توصیه کند

11. The therapist suggested how Tony could cope with his problems.
[ترجمه ترگمان]درمانگر اظهار داشت که چگونه تونی می تواند با مشکلاتش مقابله کند
[ترجمه گوگل]درمانگر پیشنهاد داد که چگونه تونی میتواند با مشکلاتش کنار بیاید

12. This led the therapist to question Jim about his parents and their marriage.
[ترجمه ترگمان]این امر باعث شد که درمانگر از جیم درباره پدر و مادرش و ازدواج آن ها سوال کند
[ترجمه گوگل]این باعث شد که متخصص درمانگر جیم راجع به والدین و ازدواجشان سوال کند

13. A speech therapist helped him overcome his stammer.
[ترجمه ترگمان]یک متخصص گفتار به او کمک کرد تا بر لکنت خود غلبه کند
[ترجمه گوگل]یک سخنرانی به او کمک کرد تا او را از بین ببرد

14. The inexperienced therapist often feels that he lacks knowledge of sophisticated treatment techniques.
[ترجمه ترگمان]درمانگر بی تجربه اغلب احساس می کند که دانش تکنیک های درمان پیچیده را ندارد
[ترجمه گوگل]درمانگر بی تجربه اغلب احساس می کند که او از تکنیک های پیشرفته درمان مطلع نیست

15. It takes a trained and sensitive therapist to cue in to your personal needs.
[ترجمه ترگمان]این یک مشاور آموزش دیده و حساس است که به نیازهای شخصی خود اشاره می کند
[ترجمه گوگل]یک درمانگر آموزش دیده و حساس برای رفع نیازهای شخصی خود نیاز دارد

پیشنهاد کاربران

درمانگر

مشاور

therapist ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: درمانگر
تعریف: فردی آموزش‏دیده که بیماری های جسمی یا اختلالات روانی را درمان می کند

روان درمانگر


کلمات دیگر: