کلمه جو
صفحه اصلی

vociferate


معنی : بلند صدا کردن، با صدای بلند ادا کردن
معانی دیگر : فریاد کشیدن، داد زدن، با صدای بلند گفتن

انگلیسی به فارسی

با صدای بلند ادا کردن، بلند صدا کردن


گول زدن، بلند صدا کردن، با صدای بلند ادا کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: vociferates, vociferating, vociferated
مشتقات: vociferation (n.), vociferator (n.)
• : تعریف: to cry or shout out loudly and vehemently.
مشابه: bellow, exclaim

- The boy vociferated against his unjust punishment.
[ترجمه ترگمان] این پسر در مقابل مجازات ظالمانه خود فریاد می کشید
[ترجمه گوگل] پسر در برابر مجازات ناعادلانهش آواز خواند

• yell, shout, cry out (especially in protest)

مترادف و متضاد

بلند صدا کردن (فعل)
vociferate

با صدای بلند ادا کردن (فعل)
vociferate


کلمات دیگر: