کلمه جو
صفحه اصلی

upheave


معنی : بلند شدن، بالا آمدن، از زیر چیزی را بلند کردن
معانی دیگر : (با فشار زیاد) بلند کردن، فراز کشیدن، فراز افکندن

انگلیسی به فارسی

از زیر چیزی رابلند کردن، بلند شدن


سقوط، بلند شدن، بالا آمدن، از زیر چیزی را بلند کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: upheaves, upheaving, upheaved, uphove
• : تعریف: to lift or raise forcefully; heave upwards.

مترادف و متضاد

بلند شدن (فعل)
rise, arise, get up, levitate, ascend, mount, upheave, louden, uprear

بالا آمدن (فعل)
rise, uprise, surface, go up, upheave

از زیر چیزی را بلند کردن (فعل)
upheave

پیشنهاد کاربران

�زیر و رو شدن� هم معنی می دهد


کلمات دیگر: