کلمه جو
صفحه اصلی

above water

انگلیسی به انگلیسی

• above the surface of the water; out of danger, not at risk

جملات نمونه

1. We are keeping our head above water, but our cash flow position is not too good.
[ترجمه ترگمان]ما سر خود را بالاتر از آب نگه می داریم، اما موقعیت جریان نقدی ما خیلی خوب نیست
[ترجمه گوگل]ما سر خود را بالای آب نگه می داریم، اما موقعیت جریان نقدی ما خیلی خوب نیست

2. To stay above water, many businesses have already been forced to take desperate measures.
[ترجمه ترگمان]برای ماندن در بالای آب، بسیاری از کسب و کارها مجبور شده اند اقدامات ناامیدانه انجام دهند
[ترجمه گوگل]برای اقامت در بالای آب، بسیاری از شرکت ها مجبور به اقدامات ناامید شده اند

3. I'm managing to keep my head above water, though I'm not earning much.
[ترجمه ترگمان]من دارم سعی می کنم سرم را بالای آب نگه دارم، با این که زیاد درامد ندارم
[ترجمه گوگل]من توانایی نگه داشتن سرم را از آب ندارم، گرچه من درآمد زیادی ندارم

4. For years they struggled to keep their heads above water.
[ترجمه ترگمان]سال ها تلاش کردند تا سر خود را بالاتر از آب نگه دارند
[ترجمه گوگل]سالهاست که آنها تلاش کردند تا سر خود را از آب نگه دارند

5. Adjustment was carried out from above water level by means of long driving tubes, operating down the centres of the columns.
[ترجمه ترگمان]تنظیم از سطح آب با استفاده از لوله های قدیمی رانندگی انجام شد، که در مراکز ستون ها عمل می کرد
[ترجمه گوگل]تنظیم از سطح آب بالا با استفاده از لوله های رانندگی طولانی انجام می شود، عمل کردن به مراکز ستون ها

6. Only the mountains were left above water, islands rising from the turbulent waves.
[ترجمه ترگمان]فقط کوه ها در بالای آب باقی مانده بودند، جزایر از امواج خروشان بالا می آمدند
[ترجمه گوگل]فقط کوه ها در بالای آب قرار داشتند، جزایر که از امواج آشفته بالا می آمد

7. Pensioners already fighting to keep their heads above water are being asked to pay extra council tax to fund the refugee crisis.
[ترجمه ترگمان]Pensioners که در حال حاضر برای حفظ سر خود در بالای آب مبارزه می کنند، از آن ها خواسته می شود تا مالیات شورایی بیشتری برای تامین بودجه بحران پناهندگان پرداخت نمایند
[ترجمه گوگل]بازنشستگان در حال مبارزه برای حفظ سران خود را از آب درخواست می شود که به شورای پول اضافی برای تامین بودجه بحران پناهندگان پرداخت کنند

8. It became increasingly difficult to keep his head above water.
[ترجمه ترگمان]به شدت سخت بود که سرش را بالاتر از آب نگه دارد
[ترجمه گوگل]به طور فزاینده ای دشوار بود که سر خود را بالای آب نگه دارد

9. The exposed portion of the ship above water will suffer the greatest.
[ترجمه ترگمان]قسمت افشا شده کشتی در بالای آب بیش ترین آسیب را خواهد دید
[ترجمه گوگل]قسمت بالایی کشتی در بالای آب رنج می برد

10. To keep one's head above water means to try to survive by staying out of debt, for example a small business. also, keep up with work or other demands.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، حفظ سر فرد بالاتر از آب به این معنی است که با بیرون ماندن از بدهی، برای مثال یک کسب وکار کوچک، زنده بماند همچنین، با کار یا خواسته های دیگر خود را حفظ کنید
[ترجمه گوگل]نگه داشتن سر خود را از بالای آب به معنای تلاش برای زنده ماندن با ممانعت از بدهی، به عنوان مثال یک کسب و کار کوچک است همچنین، با کار یا سایر خواسته های خود ادامه دهید

11. Only the tip of an iceberg pokes up above water.
[ترجمه ترگمان]تنها نوک کوه یخ به بالای آب می رسد
[ترجمه گوگل]فقط نکته یخی یک کوه یخ در بالای آب است

12. There exits bed separation zone above water - conducting crack zone overburden after coal mining.
[ترجمه ترگمان]بعد از استخراج زغال سنگ، منطقه جداسازی بس تر در بالای سطح آب در حال انجام است
[ترجمه گوگل]پس از زهکشی زهکشی، منطقه تفکیک تخت از سطح آب خارج می شود

13. I'm not sure how much longer we'll be able to keep our heads above water.
[ترجمه ترگمان]مطمئن نیستم که چقدر دیگه بتونیم سرمون رو از آب نگه داریم
[ترجمه گوگل]من مطمئن نیستم که چقدر طولانی تر می توانیم سرمان را از آب نگه داریم

14. With high interest rates and a wages freeze, many householders are only just managing to keep their heads above water.
[ترجمه ترگمان]با نرخ بهره بالا و توقف دستمزدها، بسیاری از مالکین خانگی تنها قادر به مدیریت بالای سر خود در بالای آب هستند
[ترجمه گوگل]با بالا رفتن نرخ بهره و دستمزدها، بسیاری از صاحبان خانه فقط به مدیریت خود برای نگه داشتن سرشان از آب کمک می کنند


کلمات دیگر: