کلمه جو
صفحه اصلی

upside


معنی : بالا، بالاترین قسمت
معانی دیگر : بخش بالایی، طرف بالا، فرازسوی، قسمت بالایی، فوقانی

انگلیسی به فارسی

بالاترین قسمت، قسمت بالایی، فوقانی، بالا


بالا رفتن، بالا، بالاترین قسمت


انگلیسی به انگلیسی

• upper side, top part; positive side
(slang) positive side of a circumstance, good news

اسم ( noun )
(1) تعریف: the upper side or part; top.

(2) تعریف: an upward turn, as in stock prices.

(3) تعریف: a favorable aspect.

مترادف و متضاد

بالا (اسم)
top, ascendancy, ascendency, upside, ascendence

بالاترین قسمت (اسم)
upside

جملات نمونه

1. he positioned the bottle upside down on the table
او بطری را وارونه روی میز قرار داد

2. she turned the bottle upside down
بطری را وارونه کرد.

3. to hang a picture upside down
تصویر را به طور معکوس (وارونه) آویختن

4. to turn a plate upside down
بشقابی را پشت و رو کردن

5. Turn the jar upside down and shake it.
[ترجمه ترگمان]شیشه را وارونه کنید و آن را تکان دهید
[ترجمه گوگل]شیشه را به سمت بالا چرخانید و آن را لرزاند

6. Turning his trousers upside down, she shook out a lot of coins.
[ترجمه ترگمان]شلوارش رو زیر و رو کرد و سکه های فراوانی از جیبش بیرون آورد
[ترجمه گوگل]شلوارهای خود را به سمت بالا چرخاند و بسیاری از سکه ها را تکان داد

7. You can't turn the facts upside down.
[ترجمه ترگمان]تو نمی توانی حقایق را وارونه کنی
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید عواملی را به عقب برگردانید

8. Another poor harvest could turn the country's economy upside down.
[ترجمه ترگمان]یک برداشت ضعیف دیگر می تواند اقتصاد کشور را واژگون کند
[ترجمه گوگل]برداشت ضعیف دیگر می تواند اقتصاد کشور را به سمت پایین بکشد

9. The painting was hung upside down.
[ترجمه آیدا شجاع] آن تابلو وارونه به دیوار آویزان شده بود.
[ترجمه ترگمان]نقاشی سر و ته کشیده شده بود
[ترجمه گوگل]این نقاشی به عقب رانده شد

10. His sudden death turned her world upside down.
[ترجمه ترگمان]مرگ ناگهانی او دنیا را زیر و رو کرد
[ترجمه گوگل]مرگ ناگهانی او دنیای خود را دچار سردرگمی کرد

11. Thieves had turned the house upside down.
[ترجمه ترگمان]همه دزد خانه را زیر و رو کرده بودند
[ترجمه گوگل]دزد خانه را به سمت بالا چرخاند

12. The world is being turned upside down by the string of multimedia technologies coming down the pike.
[ترجمه ترگمان]جهان بوسیله رشته ای از تکنولوژی های چند رسانه ای که بر روی نیزه فرود می آیند، وارونه شده است
[ترجمه گوگل]دنیای در حال چرخش با رشته فناوری های چندرسانه ای پایین می آید

13. The burglars turned the flat upside down.
[ترجمه ترگمان]دزدها آپارتمان را وارونه کردند
[ترجمه گوگل]سرقتان صاف و صاف را صاف کرد

14. Turn the cake upside down and cover it with cream.
[ترجمه ترگمان]کیک را وارونه کنید و آن را با کرم بپوشانید
[ترجمه گوگل]کیک را به سمت بالا چرخانید و با کرم پوشانید

15. You turn the map upside down.
[ترجمه ترگمان]نقشه رو زیر و رو کردی
[ترجمه گوگل]شما نقشه را به وارونه انداختید

16. The burglars have turned our house upside down.
[ترجمه ترگمان]دزدها خانه ما را وارونه کرده اند
[ترجمه گوگل]سرقت ها خانه ما را به وحشی تبدیل کرده است

پیشنهاد کاربران

جنبه مثبت

مزیت

Up
بلا، سمت بالا

مزیت
امتیاز
( آیلتس )

تنها خوبی

مزیت امتیاز نکته ی مثبت

وجه مثبت

جنبه مثبت، تنها چیز خوب، تنها جنبه مثبت

بالاتر - فراز - برتر

noun: تنها جنبه مثبت قضیه/تنها نکته مثبت وخوب یک اتفاق کلا ناخوشآیند

preposition: بالای سر کسی



( اسم ) نکته یا بُعد مثبت

ترقّی ارزش سرمایه/سرمایه گذاری

Is there an upside to any of this

نیمه ی پر لیوان


کلمات دیگر: