کلمه جو
صفحه اصلی

therapeutic


معنی : متخصص درمان شناسی، درمانی، معالج، وابسته به درمانشناسی
معانی دیگر : صحی، بهداشتی، برای حفظ سلامتی، وابسته به علاج، معالج
therapeutic (al)
وابسته بدرمان شناسی، مربوط بعلم علاج، شفا بخش

انگلیسی به فارسی

درمانی، وابسته به درمان شناسی، معالج


درمانی، متخصص درمان شناسی، معالج، وابسته به درمانشناسی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: therapeutically (adv.)
• : تعریف: of, pertaining to, or capable of healing; curative.
متضاد: harmful

- Exercising in warm water can be therapeutic for people with physical injuries.
[ترجمه ترگمان] ورزش کردن در آب گرم می تواند درمانی برای افراد با آسیب های فیزیکی باشد
[ترجمه گوگل] ورزش در آب گرم می تواند برای افراد دارای جراحات فیزیکی درمانی باشد

• pertaining to the treatment of a disease or disorder; serving to restore good health, curative
if something is therapeutic, it helps you to feel happier and more relaxed.
therapeutic treatment is designed to treat a disease or to improve a person's health.

مترادف و متضاد

متخصص درمان شناسی (اسم)
therapeutic, therapist

درمانی (صفت)
remedial, therapeutic

معالج (صفت)
therapeutic

وابسته به درمانشناسی (صفت)
therapeutic

healing


Synonyms: ameliorative, analeptic, beneficial, corrective, curative, good, remedial, restorative, salubrious, salutary, sanative


Antonyms: damaging, harmful, hurtful, injurious, untherapeutic


جملات نمونه

1. therapeutic abortion
سقط جنین برای حفظ سلامتی مادر

2. Therapeutic measures were selected to fit the patient.
[ترجمه ترگمان]اقدامات درمانی برای تناسب با بیمار انتخاب شدند
[ترجمه گوگل]اقدامات درمانی برای بیمار انتخاب شدند

3. Some claim that the herb has therapeutic value for treating pain.
[ترجمه ترگمان]برخی ادعا می کنند که این گیاه برای درمان درد ارزش درمانی دارد
[ترجمه گوگل]برخی ادعا می کنند که گیاه دارویی برای درمان درد است

4. When I was sad, music had a therapeutic effect.
[ترجمه ترگمان]وقتی غمگین بودم، موسیقی تاثیر درمانی داشت
[ترجمه گوگل]وقتی غمگین شدم، موسیقی اثرات درمانی داشت

5. I find swimming very therapeutic.
[ترجمه ترگمان]من شنا کردن را خیلی خوب می دانم
[ترجمه گوگل]من خیلی شناختم

6. Astanga Yoga is a therapeutic physical exercise that focuses on breathing and relaxation.
[ترجمه ترگمان]یوگا تمرین بدنی درمانی است که بر تنفس و استراحت تمرکز دارد
[ترجمه گوگل]یوگا Astanga یک تمرین جسمانی است که تمرکز بر تنفس و آرامش است

7. This real clinical problem presents a therapeutic dilemma.
[ترجمه ترگمان]این مشکل بالینی واقعی، یک معمای درمانی را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این مشکل بالینی واقعی یک معضل درمانی ارائه می دهد

8. The activity of psychoanalysis in the therapeutic setting can not be adequately grasped and stated in mechanistic, quantitative terms.
[ترجمه ترگمان]فعالیت روان کاوی در محیط درمانی نمی تواند به اندازه کافی درک شود و در شرایط مکانیکی و کمی بیان شود
[ترجمه گوگل]فعالیت روانکاوی در تنظیمات درمانی نمیتواند به اندازه کافی درک شود و در شرایط مکانیکی و کیفی بیان شود

9. No doubt writing this book had therapeutic effects for its author.
[ترجمه ترگمان]شکی نیست که نوشتن این کتاب اثرات درمانی برای مولف آن داشته است
[ترجمه گوگل]بدون شک نوشتن این کتاب اثرات درمانی برای نویسنده آن بود

10. That diagnosis is not so much for therapeutic reasons as for administrative and management purposes.
[ترجمه ترگمان]این تشخیص دلایل درمانی برای اهداف مدیریتی و مدیریتی نیست
[ترجمه گوگل]این تشخیص برای اهداف مدیریتی و مدیریتی بسیار دشوار نیست

11. A summary of acute therapeutic stratagems is provided in Table 3-
[ترجمه ترگمان]یک خلاصه از حیله های درمانی حاد در جدول ۳ ارائه شده است:
[ترجمه گوگل]خلاصه ای از درمان های درمانی حاد در جدول 3-

12. Because of the small difference between therapeutic and toxic levels in the serum, accurate measurements of lithium concentrations are essential.
[ترجمه ترگمان]به دلیل تفاوت کوچک بین سطوح درمانی و سمی در سرم، اندازه گیری دقیق غلظت های لیتیوم بسیار ضروری است
[ترجمه گوگل]به علت تفاوت کمی بین سطوح درمانی و سمی در سرم، اندازه گیری دقیق غلظت لیتیوم ضروری است

13. The therapeutic benefits were undeniable, not merely theoretical.
[ترجمه ترگمان]مزایای درمانی غیرقابل انکار بودند، نه صرفا تئوری
[ترجمه گوگل]مزایای درمانی غیرقابل انکار بود، نه صرفا نظری

14. These families will usually benefit from therapeutic advice very quickly and will implement ideas effectively to make a good improvement.
[ترجمه ترگمان]این خانواده ها معمولا به سرعت از مشاوره درمانی بهره مند خواهند شد و ایده ها را به طور موثر اجرا خواهند کرد تا بهبود خوبی داشته باشند
[ترجمه گوگل]این خانواده ها معمولا از مشاوره درمانی بسیار سریع بهره مند خواهند شد و ایده ها را به طور مؤثر برای بهبود خوب اجرا خواهند کرد

therapeutic abortion

سقط جنین برای حفظ سلامتی مادر


پیشنهاد کاربران

شفابخش، مسرت بخش، مایه آرامش

Every thing make you calm or relax
ارامش بخش

A strip of roughened metal or an emery board used for smoothing ( make the nail soft ) and shaping the fingernails and toenail




طبی

شفابخش، آرامش بخش، مفید برای سلامت ( روحی و جسمی ) ، درمانی

درمانی

آرامش بخش , درمانی

– therapeutic exercises
– I find gardening very therapeutic
– The therapeutic properties of herbs

therapeutic ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: درمانی
تعریف: مربوط به درمان


کلمات دیگر: