کلمه جو
صفحه اصلی

scoreless


معنی : بی حساب، بی امتیاز
معانی دیگر : (مسابقه) بدون امتیاز، بدون گل

انگلیسی به فارسی

بی امتیاز، بی حساب


بی نظیر، بی حساب، بی امتیاز


انگلیسی به انگلیسی

• having no goals scored, having a score of zero (sports)

صفت و ( adjective, adverb )
• : تعریف: having a score of zero.
مشابه: pointless

- The game was a scoreless tie.
[ترجمه ترگمان] بازی یه کراوات scoreless بود
[ترجمه گوگل] این بازی کراوات بی نظیر بود
- The team went scoreless for several games.
[ترجمه ترگمان] این تیم بدون گل به چندین بازی رسید
[ترجمه گوگل] این تیم برای چند بازی بی نتیجه شد

مترادف و متضاد

بی حساب (صفت)
incalculable, untold, scoreless, incomputable

بی امتیاز (صفت)
scoreless

جملات نمونه

The game stayed scoreless until near the end.

بازی تا نزدیکی‌های آخر بدون امتیاز بود.


1. the game stayed scoreless until near the end
بازی تا نزدیکی های آخر بدون امتیاز بود.

2. Norway had held Holland to a scoreless draw in Rotterdam.
[ترجمه ترگمان]نروژ هلند را به تساوی بدون گل در روتردام برگزار کرده بود
[ترجمه گوگل]نروژ هلند را به یک قرعه کشی بدون گل در روتردام برگزار کرد

3. After a scoreless first half, United went on to win 2-0.
[ترجمه ترگمان]یونایتد پس از نیمه اول نیمه اول توانست ۲ - ۰ پیروز شود
[ترجمه گوگل]پس از یک نیمه نهایی، یونایتد 2-0 پیروز شد

4. A scoreless first half saw defences uppermost on both sides with Ireland defending with spirit.
[ترجمه ترگمان]نیمه اول نیمه اول استحکامات را در هر دو طرف ایرلند قرار داد و ایرلند از روح دفاع کرد
[ترجمه گوگل]نیمه اول گلزنی نایب قهرمانی در هر دو طرف با ایرلند با روحیه دفاع کرد

5. Louis 1 in a scoreless game, the 49ers failed to score on three running plays.
[ترجمه ترگمان]لویی ۱ در یک بازی بدون گل توانست در سه بازی پیاپی امتیاز کسب کند
[ترجمه گوگل]لوئیس 1 در یک بازی بی نظیر، 49 بازیکن موفق به گلزنی در سه نمایش در حال اجرا نشد

6. He had been held scoreless for the first twenty-five minutes of the game but certainly went to town afterwards!
[ترجمه ترگمان]بیست و پنج دقیقه اول بازی را در نظر گرفته بود، اما بعدا به شهر رفت!
[ترجمه گوگل]او برای اولین بار بیست و پنج دقیقه بازی برگزار نشده بود اما بعدا به شهر رفت

7. Ismael Valdes pitched four scoreless innings and the Dodgers defeated the Expos 3-1 in a game rained out after five innings.
[ترجمه ترگمان]اسماعیل والدس چهار ضربه بدون گل به ثمر رساند و تیم داجرز پس از پنج دور ضربه زنی تیم Expos را ۳ بر ۱ شکست داد
[ترجمه گوگل]اسماعیل والدس چهار پیروزی بی نظیر را به ثمر رساند و داگجرز، Expos 3-1 را در بازی ای که پس از پنج زدن انجام داد، شکست داد

8. He was outstanding, working three scoreless innings, only giving up a walk.
[ترجمه ترگمان]او سه ضربه بدون گل به ثمر رساند و فقط توانست راه برود
[ترجمه گوگل]او فوق العاده بود، کارهای سه ناهنجاری ناپذیر انجام داد، تنها راه رفتن را ترک کرد

9. After a scoreless first period, the teams exchanged power-play goals in the second.
[ترجمه ترگمان]پس از اولین دوره بدون گل، تیم ها در مرحله دوم به تبادل نظر پرداختند
[ترجمه گوگل]پس از یک دوره ی اولیه ی بدون گل، تیم ها در مرحله ی دوم بازی را به اهداف بازی می پردازند

10. Brian Anderson finished with three scoreless innings for a save.
[ترجمه ترگمان]برایان اندرسون با سه ضربه بدون گل به پایان رسید
[ترجمه گوگل]براون اندرسون با سه نوسان ناپولی برای صرفه جویی به پایان رسید

11. Wynalda squandered two solid chances in a scoreless first half.
[ترجمه ترگمان]Wynalda دو احتمال قوی را در یک نیمه اول تقسیم کرده بود
[ترجمه گوگل]Wynalda دو شکست جامد را در نیمه اول گلزنی کرد

12. Hitchcock began with three scoreless innings, long enough for the offense to give him a 3-0 lead.
[ترجمه ترگمان]هیچکاک با سه ضربه بدون گل شروع به کار کرد، که به اندازه کافی برای حمله ۳ - ۰ جلو بود
[ترجمه گوگل]هیتچاک با سه گیم پلی بی نظیر شروع به کار کرد، به اندازه کافی برای جنجال به او هدیه 3-0 داد

13. The closer pitched a scoreless ninth inning.
[ترجمه ترگمان]هر نوبت خود را بدون گل به پایان رساند
[ترجمه گوگل]نزدیک تر شدن یک انین نهایی بی اهمیت

14. That such an open and entertaining game ended scoreless was largely due to two misfiring strikers.
[ترجمه ترگمان]این بازی سرگرم کننده و سرگرم کننده به طور عمده به دلیل دو اعتصاب کنندگان misfiring به پایان رسید
[ترجمه گوگل]این چنین بازی باز و سرگرم کننده ناخوشایند بود به طور عمده به دلیل دو مهاجم ناقص بود


کلمات دیگر: