1. Behind every successful man there's a lot u unsuccessful years.
[ترجمه ترگمان]در پشت هر فرد موفق، سال های ناموفق زیادی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در پشت هر مرد موفق، سالهاست که در سال های ناموفق وجود دارد
2. Police attempts to infiltrate neo-Nazi groups were largely unsuccessful.
[ترجمه ترگمان]تلاش پلیس برای نفوذ به گروه های نئونازی ها تا حد زیادی ناموفق بود
[ترجمه گوگل]تلاش های پلیس برای نفوذ گروه های نازی به شدت ناکام بود
3. We have been unsuccessful in finding a new manager.
[ترجمه ترگمان]در یافتن یک مدیر جدید ناموفق بوده ایم
[ترجمه گوگل]ما در یافتن یک مدیر جدید ناموفق بوده ایم
4. The couple made several unsuccessful attempts at a compromise.
[ترجمه ترگمان]این زوج تلاش های ناموفق خود را در یک مصالحه انجام دادند
[ترجمه گوگل]این زن و شوهر چندین تلاش ناموفق برای سازش انجام دادند
5. He made an unsuccessful attempt to stop the thief.
[ترجمه ترگمان]او ناموفق بود تا دزد را متوقف کند
[ترجمه گوگل]او یک تلاش ناموفق برای متوقف کردن دزد انجام داد
6. Behind every successful man there's a lot of unsuccessful years.
[ترجمه ترگمان]در پشت هر فرد موفق سال های پایانی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در پشت هر مرد موفق، سال های ناموفق زیادی وجود دارد
7. Her bid for re-election was unsuccessful.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد وی برای انتخاب مجدد ناموفق بود
[ترجمه گوگل]درخواست او برای برگزاری انتخابات ناموفق بود
8. There were reports last month of unsuccessful negotiations between guerrillas and commanders.
[ترجمه ترگمان]در ماه گذشته گزارش هایی حاکی از مذاکرات ناموفق بین شبه نظامیان و فرماندهان وجود داشت
[ترجمه گوگل]گزارش های ماه گذشته مذاکرات ناموفق بین چریک ها و فرماندهان وجود دارد
9. My early attempts at learning to drive were unsuccessful.
[ترجمه ترگمان]تلاش های اولیه من در یادگیری رانندگی ناموفق بودند
[ترجمه گوگل]تلاش های اولیه من در یادگیری رانندگی ناموفق بود
10. They were unsuccessful in meeting their objectives for the year.
[ترجمه ترگمان]آن ها در برخورد با اهداف خود برای سال ناموفق بودند
[ترجمه گوگل]آنها در دستیابی به اهداف خود در سال ناکام ماندند
11. The attack was unsuccessful and served only to alert the enemy.
[ترجمه ترگمان]این حمله ناموفق بود و تنها برای هشدار به دشمن خدمت کرد
[ترجمه گوگل]این حمله ناموفق بود و تنها برای هشدار دادن به دشمن خدمت می کرد
12. He followed many unsuccessful paths before finding his true metier.
[ترجمه ترگمان]او چندین مسیر ناموفق را پیش از پیدا کردن metier واقعی اش دنبال کرد
[ترجمه گوگل]او پیش از یافتن راه راست او، بسیاری از مسیرهای ناموفق را دنبال کرد
13. The difference between successful and unsuccessful people is that successful people put into practice the things they learn.
[ترجمه ترگمان]تفاوت میان افراد موفق و ناموفق آن است که افراد موفق چیزهایی را که یاد می گیرند تمرین می کنند
[ترجمه گوگل]تفاوت بین افراد موفق و ناموفق این است که افراد موفق به کارهایی که یاد می گیرند را اجرا می کنند
14. The final proposals were a rather unsuccessful compromise between the need for profitability and the demands of local conservationists.
[ترجمه ترگمان]طرح های نهایی یک مصالحه ناموفق بین نیاز به سود دهی و خواسته های طرفداران حفاظت از منابع محلی بودند
[ترجمه گوگل]پیشنهادات نهایی مصالحه ای نسبتا ناموفق بود بین نیاز به سودآوری و خواسته های محافظه کاران محلی
15. He and his friend Boris were unsuccessful in getting a job.
[ترجمه ترگمان]بوریس و دوستش بوریس موفق نشدند شغلی پیدا کنند
[ترجمه گوگل]او و دوستش، بوریس، در انجام یک کار موفق نبودند