کلمه جو
صفحه اصلی

urbanize


معنی : شهری کردن، صیقلی کردن، مدنی کردن، مودب کردن
معانی دیگر : شهرنشینی کردن، صاف کردن، تصفیه کردن

انگلیسی به فارسی

شهری کردن، مدنی کردن، صیقلی کردن، صاف کردن، تصفیه کردن، مودب کردن


شهری کردن، مدنی کردن، صیقلی کردن، مودب کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: urbanizes, urbanizing, urbanized
• : تعریف: to make urban, as an area or locale.

• change from rural to urban, make into a city, impart urban characteristics (also urbanise)
if a country area is urbanized, it is made more like a town, with more buildings, industry, and business.

مترادف و متضاد

شهری کردن (فعل)
citify, urbanize

صیقلی کردن (فعل)
sleek, scour, glass, varnish, urbanize, sleeken

مدنی کردن (فعل)
urbanize

مودب کردن (فعل)
urbanize

جملات نمونه

1. The UK is a highly urbanized country.
[ترجمه ترگمان]بریتانیا کشوری highly و شهرنشین است
[ترجمه گوگل]بریتانیا یک کشور بسیار شهری است

2. We must start from where we are, as urbanized humanity.
[ترجمه ترگمان]ما باید از همان جایی که هستیم شروع کنیم، به عنوان یک انسان شهرنشین
[ترجمه گوگل]ما باید از جایی که هستیم، به عنوان انسانیت شهری شروع کنیم

3. The more centralized, urbanized and mechanized a society becomes, the less control we have and the more violence is bred.
[ترجمه ترگمان]هرچه بیشتر متمرکز، شهری و مکانیزه باشد، جامعه ای می شود که ما کم تر کنترل می کنیم و خشونت بیشتری پرورش می یابد
[ترجمه گوگل]جامعه متمرکز، شهری و مکانیزه می شود، کنترل کمتری دارد و خشونت بیشتر به وجود می آید

4. An urbanized, unflamboyant son of a cattle farmer, he oozes Midwesternness.
[ترجمه ترگمان]یک پسر کشاورز، یک پسر کشاورز، he را بیرون می زند
[ترجمه گوگل]او یک کشاورز شهری و غیرمسلح یک دامدار است و او در غرب میانه قرار دارد

5. Community plans, future urbanizing area plans, suburban cities' general plans are nearly all written and waiting for implementation.
[ترجمه ترگمان]برنامه های اجتماعی، برنامه های آینده برنامه های آینده، برنامه های عمومی حومه شهرها تقریبا همه چیز نوشته شده و منتظر اجرای آن هستند
[ترجمه گوگل]برنامه های محلی، برنامه های منطقه ای در حال توسعه شهرنشینی، برنامه های عمومی شهرهای حومه تقریبا همه نوشته شده و منتظر اجرای آن هستند

6. The high overall density reflects the urbanized nature of the population.
[ترجمه ترگمان]چگالی کلی بالا نشان دهنده طبیعت شهری جمعیت است
[ترجمه گوگل]چگالی بالایی نشان دهنده ماهیت شهری جمعیت است

7. Civil Municipal Center, as the production of urbanize program at new period in our country, it play a important role in city planning because of its special function an huge consider.
[ترجمه ترگمان]مرکز شهرداری شهری، به عنوان تولید برنامه urbanize در دوره جدید در کشور ما، نقش مهمی در برنامه ریزی شهر به دلیل عملکرد خاص خود دارد
[ترجمه گوگل]مرکز شهرداری شهری، به عنوان تولید برنامه شهرسازی در دوره جدید در کشور ما، نقش مهمی در برنامه ریزی شهری ایفا می کند، زیرا عملکرد خاص آن توجه زیادی می شود

8. Is this necessary to urbanize a rural country?
[ترجمه ترگمان]آیا این برای urbanize یک کشور روستایی لازم است؟
[ترجمه گوگل]آیا این لازم است که یک کشور روستایی را به شهرت بکشد؟

9. It' s hard to urbanize because of bad influence on agriculture, benefits loss of farmers and workers.
[ترجمه ترگمان]It به دلیل تاثیر بد بر کشاورزی، از دست دادن کشاورزان و کارگران سخت است
[ترجمه گوگل]به علت تأثیر نامطلوب بر کشاورزی، از دست رفتن مزایای کشاورزان و کارگران، شهرنشینی بسیار سخت است

10. The government is trying to urbanize this area.
[ترجمه ترگمان]دولت می کوشد تا این منطقه را بازسازی کند
[ترجمه گوگل]دولت در تلاش است تا این منطقه را شهری سازد

11. At present, the project of "to urbanize the rural area" is the reflection and evidence of the theme.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، پروژه \"محدود کردن مناطق روستایی\" بازتاب و شواهدی از این موضوع می باشد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، پروژه 'شهرنشینی روستایی' بازتاب و شواهدی از موضوع است

12. To urbanize China's rural areas, one should change one's ideological concept, lay a solid economic foundation and develop the characteristics.
[ترجمه ترگمان]برای توسعه مناطق روستایی چین، فرد باید مفهوم ایدئولوژیک خود را تغییر دهد، یک بنیاد اقتصادی محکم را ایجاد کرده و ویژگی های آن را توسعه دهد
[ترجمه گوگل]برای شهرنشینی مناطق روستایی چین، باید یک مفهوم ایدئولوژیک را تغییر دهید، یک پایه اقتصادی پایدار داشته باشید و ویژگی ها را توسعه دهید

13. In 1993 it was all these urbanization projects in major cities, Hainan and elsewhere. If everyone starts to "urbanize" going forward, how can that be sustained!
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۹۳، همه این پروژه های شهرنشینی در شهرهای اصلی، هاینان و جاه ای دیگر قرار گرفتند اگر همه شروع به جلو رفتن کنند، چگونه می توان آن را پایدار کرد!
[ترجمه گوگل]در سال 1993 تمام این پروژه های شهری در شهرهای بزرگ، هاینان و جاهای دیگر بود اگر همه شروع به 'urbanize' رفتن به جلو، چگونه می تواند آن را پایدار!

14. The government's drive to urbanize the Chinese population, which makes the distribution of social services easier, has had a massive impact during the past 10 years, the census figures reveal.
[ترجمه ترگمان]آمار سرشماری حاکی از آن است که تلاش دولت برای کاهش جمعیت چین، که توزیع خدمات اجتماعی را آسان تر می سازد، طی ۱۰ سال گذشته تاثیر زیادی داشته است
[ترجمه گوگل]رانندگی دولت برای شهرنشینی جمعیت چینی، که توزیع خدمات اجتماعی را آسانتر می کند، در 10 سال گذشته تأثیر زیادی داشته است آمار ارقام نشان می دهد

urbanized farmers

روستاییان شهرنشین شده



کلمات دیگر: