کلمه جو
صفحه اصلی

abstract art

انگلیسی به انگلیسی

• 20th century art movement in which attitudes and emotions are expressed through nonrepresentational means

جملات نمونه

1. He is not in the least interested in abstract art.
[ترجمه ترگمان]او کم ترین علاقه ای به هنر انتزاعی ندارد
[ترجمه گوگل]او به هنر انتزاعی علاقه مند نیست

2. Modern abstract art is outside my province.
[ترجمه ترگمان]هنر انتزاعی مدرن در خارج از استان من است
[ترجمه گوگل]هنر انتزاعی مدرن در خارج از استان من است

3. Abstract art is an acquired taste.
[ترجمه ترگمان]هنر انتزاعی یک مزه اکتسابی است
[ترجمه گوگل]هنر چکیده طعم خریداری شده است

4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

5. There is no abstract art. You must always start with something. Afterward you can remove all traces of reality. Pablo Picasso
[ترجمه ترگمان]هنر انتزاعی وجود ندارد همیشه باید با چیزی شروع کنید پس از آن می توانید تمام آثار واقعیت را از بین ببرید پابلو پیکاسو
[ترجمه گوگل]هنر انتزاعی وجود ندارد شما همیشه باید با چیزی شروع کنید پس از آن شما می توانید تمام آثار واقعیت را حذف کنید پابلو پیکاسو

6. A lot of people don't like abstract art.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم هنر انتزاعی را دوست ندارند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم هنر انتزاعی را دوست ندارند

7. Pieces of abstract art do not suddenly change colour because we have moved them from artificial light to daylight.
[ترجمه ترگمان]قطعات هنر انتزاعی به طور ناگهانی تغییر رنگ نمی دهند زیرا ما آن ها را از نور مصنوعی به نور روز منتقل کرده ایم
[ترجمه گوگل]قطعات هنری انتزاعی به رنگ ناگهانی تغییر نمی کنند، زیرا ما آنها را از نور مصنوعی به نور روز منتقل کرده ایم

8. For that reason, abstract art has been anxious to distance itself from decoration.
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل است که هنر انتزاعی از تزیین خود دور است
[ترجمه گوگل]به همین دلیل، هنر انتزاعی مشتاق است تا از دکوراسیون خود فاصله بگیرد

9. Many people find it difficult to understand abstract art.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم درک هنر انتزاعی را مشکل می دانند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم درک هنر انتزاعی دشوار است

10. He did a lot of abstract art in the sixties, but he's moved on since then.
[ترجمه ترگمان]او خیلی از هنر انتزاعی در دهه شصت بود، اما از آن زمان به بعد نقل مکان کرده است
[ترجمه گوگل]او در شصت سالگی بسیاری از هنر انتزاعی را انجام داد، اما از آن زمان تا کنون حرکت کرده است

11. Really I prefer abstract art, but it's more difficult to sell.
[ترجمه ترگمان]واقعا هنر انتزاعی را ترجیح می دهم، اما فروش آن مشکل تر است
[ترجمه گوگل]من واقعا هنر انتزاعی را ترجیح می دهم، اما فروش آن سخت تر است

12. Thirdly, the abstract Art Chinese Ink and wash in contemporary period.
[ترجمه ترگمان]سوم، جوهر انتزاعی هنر چین جوهر را در دوره معاصر شستشو می دهد
[ترجمه گوگل]سوم، انتزاعی هنر چینی جوهر و شستن در دوره معاصر

13. Kandinsky seeks to establish pure aesthetics through abstract art.
[ترجمه ترگمان]Kandinsky به دنبال ایجاد زیبایی خالص از طریق هنر انتزاعی است
[ترجمه گوگل]کانیندسکی به دنبال ایجاد زیبایی های خالص از طریق هنر انتزاعی است

14. There were two important features in his abstract art:one was his behavior towards color, the other was his behavior in painting towards musicality.
[ترجمه ترگمان]دو ویژگی مهم در هنر انتزاعی او وجود داشت: یکی از رفتار او نسبت به رنگ ها بود، دیگری رفتار او در نقاشی با musicality بود
[ترجمه گوگل]دو ویژگی مهم در هنر انتزاعی او وجود دارد: رفتار او نسبت به رنگ، دیگر رفتار او در نقاشی نسبت به موسیقی است

15. Abstract art that doesn't represent anything shouldn't be considered art at all.
[ترجمه ترگمان]هنر انتزاعی که نماینده هیچ چیز نیست نباید به عنوان هنر در نظر گرفته شود
[ترجمه گوگل]هنر چکیده ای که هیچ چیزی را نمایندگی نمی کند نباید در هنر در نظر گرفته شود

پیشنهاد کاربران

هنر انتزاعی


کلمات دیگر: