کلمه جو
صفحه اصلی

wifely


معنی : زنانه، در خور زنان، مثل زوجه، دارای نگاه زنانه
معانی دیگر : زنانه، درخور زنان، مثل زوجه، دارای نگاه زنانه

انگلیسی به فارسی

زنانه، درخور زنان، مثل زوجه، دارای نگاه زنانه


با شکوه، زنانه، در خور زنان، مثل زوجه، دارای نگاه زنانه


انگلیسی به انگلیسی

• characteristic of or relating to a wife, befitting a wife
wifely is used to describe things a woman does, has, or is expected to do because she is married; an old-fashioned word.

مترادف و متضاد

زنانه (صفت)
female, womanish, womanlike, womanly, wifely

در خور زنان (صفت)
womanly, wifely

مثل زوجه (صفت)
wifely

دارای نگاه زنانه (صفت)
wifely

جملات نمونه

1. My mother waxed eloquent on the theme of wifely duty.
[ترجمه ترگمان]مادرم در مورد این موضوع با لحنی شیوا سخن می گفت
[ترجمه گوگل]مادرم در مورد موضوع وظیفه وحشی سخنرانی کرد

2. She strove to perform all her wifely functions perfectly.
[ترجمه ترگمان]سعی داشت تمام توابع wifely را به طور کامل انجام دهد
[ترجمه گوگل]او تلاش کرد تمام کارهای عالقه اش را کاملا انجام دهد

3. Her tone is wifely, concerned, but not patronizing.
[ترجمه ترگمان]لحن صدایش هم مثل wifely، اما نه متکبر
[ترجمه گوگل]تن او صاف، نگران است، اما نه حامی

4. The longer you provide wifely comforts while he obsesses about this woman, the worse it's going to be.
[ترجمه ترگمان]هر چه بیشتر از این زن در مورد این زن حرف بزنی، بیشتر آسایش و آسایش را فراهم می کنی
[ترجمه گوگل]در حالی که او در مورد این زن وسواس می کند، دیگر به شما لطف می بخشد، بدتر اینکه این اتفاق می افتد

5. Instead the focus is repeatedly turned toward establishing wifely submission as the guarantee of a rewarding, peaceful marriage.
[ترجمه ترگمان]در عوض، این تمرکز مکرر به سوی ایجاد یک تسلیم در برابر wifely به عنوان ضمانت یک ازدواج صلح آمیز و صلح آمیز معطوف شده است
[ترجمه گوگل]در عوض تمرکز به طور مکرر به سمت ایجاد تعهد صوری به عنوان تضمین ازدواج صلح آمیز و پاداش تبدیل شده است

6. No failure to perform wifely duties that would push you over the edge?
[ترجمه ترگمان]هیچ شکستی در کار نبود که وظایف زنانه را بر لبه پرتگاه تحمیل کند؟
[ترجمه گوگل]هیچ شکستی برای انجام وظایف شگفت انگیز که شما را بر لبه فشار می دهد؟

7. It was not wifely modesty at all . By so much was her pride satisfied.
[ترجمه ترگمان]اصلا حجب و حیای زنانه به نظر نمی رسید با این همه، غرورش ارضا شد
[ترجمه گوگل]این اصالت عجیب و غریب نبود با شدت غرور او راضی بود

8. That night, Charlotte performed a more traditional wifely duty.
[ترجمه ترگمان]آن شب، شارلوت یک وظیفه wifely را انجام داد
[ترجمه گوگل]در همان شب، شارلوت وظیفه سنتی تر را انجام داد

9. Beth: About that. . . I can't wait to start cooking for you and making things nice around here, but there are certain other. . . wifely duties that I don't want to rush into.
[ترجمه ترگمان]در این مورد، من نمی تونم صبر کنم تا برای تو آشپزی کنم و اینجا رو خوب جلوه بدم، اما یه وظایف زنانه دیگه هم هست که من نمیخوام عجله کنم
[ترجمه گوگل]بت درباره آن من نمی توانم صبر کنم تا برای شما پخت و پز را شروع کنم و چیزهای خوبی در اینجا بگذارم، اما برخی دیگر وجود دارند وظایف عظیم که من نمیخواهم عجله کنم

10. In fact, wifely obedience was pretty much synonymous with marriage.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت اطاعت wifely هم با ازدواج مترادف بود
[ترجمه گوگل]در حقیقت، اطاعت وحشی تقریبا مترادف با ازدواج بود

11. What are wifely duties?
[ترجمه ترگمان]وظایف زنانه چیست؟
[ترجمه گوگل]وظایف شگفت انگیز چیست؟

12. A 2 What are wifely duties?
[ترجمه ترگمان]A چیست؟
[ترجمه گوگل]A 2 وظایف شگفت انگیز چیست؟

13. Pandora moved into the home of her new husband, and took up her wifely duties. . .
[ترجمه ترگمان]پاندورا به خانه شوهر جدیدش نقل مکان کرد و وظایف زنانه او را در نظر گرفت …
[ترجمه گوگل]پاندورا به خانه شوهر جدیدش نقل مکان کرد و وظایف شگفت انگیزش را بر عهده گرفت

14. He was not always an easy man, but she was devoted to him and became an exemplar of wifely support.
[ترجمه ترگمان]او همیشه مرد ساده ای نبود، اما به او علاقه داشت و از حمایت زنانه خود برخوردار می شد
[ترجمه گوگل]او همیشه یک مرد آسان نبود، اما او به او اختصاص داده شده بود و نمونه ای از حمایت فراگیر شد


کلمات دیگر: