کلمه جو
صفحه اصلی

voluntarily


معنی : از روی اراده، بطور ارادی
معانی دیگر : از روی اراده، بطور ارادی

انگلیسی به فارسی

از روی اراده، بطور ارادی


داوطلبانه، بطور ارادی، از روی اراده


انگلیسی به انگلیسی

• in a voluntary manner, not by force, done or given by free will

مترادف و متضاد

از روی اراده (قید)
voluntarily

بطور ارادی (قید)
voluntarily

of one’s own free will


Synonyms: at one’s discretion, by choice, by preference, deliberately, freely, intentionally, of one’s own accord, on one’s own, on one’s own initiative, optionally, spontaneously, willingly, with all one’s heart, without being asked, without prompting


Antonyms: forced, involuntarily, obligatory


جملات نمونه

1. Some companies have already voluntarily disclosed similar information .
[ترجمه ترگمان]برخی از شرکت ها هم اکنون به طور داوطلبانه اطلاعات مشابهی را فاش کرده اند
[ترجمه گوگل]برخی از شرکت ها در حال حاضر به طور داوطلبانه اطلاعات مشابه را افشا کرده اند

2. They will never voluntarily relinquish their independence.
[ترجمه ترگمان]آن ها هرگز به طور داوطلبانه از استقلال خود دست نخواهند کشید
[ترجمه گوگل]آنها هرگز به طور داوطلبانه استقلال خود را از دست نخواهند داد

3. He voluntarily surrendered to the police.
[ترجمه ترگمان]او داوطلبانه به پلیس تسلیم شد
[ترجمه گوگل]او به طور داوطلبانه به پلیس تسلیم شد

4. Last June, he closed his business voluntarily and signed his assets over to someone else.
[ترجمه ترگمان]ماه ژوئن گذشته، او به طور داوطلبانه کارش را تعطیل کرد و دارایی های خود را به کس دیگری واگذار کرد
[ترجمه گوگل]در ماه ژوئن، کسب و کار خود را به طور داوطلبانه بسته و دارایی خود را به شخص دیگری امضا کرد

5. He voluntarily surrendered himself to the police.
[ترجمه ترگمان]او داوطلبانه خود را تسلیم پلیس کرد
[ترجمه گوگل]او به طور داوطلبانه خود را به پلیس تسلیم کرد

6. He surrendered voluntarily to his enemies.
[ترجمه ترگمان]او داوطلبانه تسلیم دشمنانش شد
[ترجمه گوگل]او به طور داوطلبانه به دشمنان خود تسلیم شد

7. They subscribed materials voluntarily.
[ترجمه ترگمان]آن ها داوطلبانه موادی را امضا کردند
[ترجمه گوگل]آنها مواد داوطلبانه اشتراک دارند

8. He made the promise quite voluntarily.
[ترجمه ترگمان]او تعهد خود را کاملا به طور داوطلبانه انجام داد
[ترجمه گوگل]او وعده داده بود کاملا داوطلبانه

9. They were said to have left their land voluntarily.
[ترجمه ترگمان]گفته می شد که آن ها داوطلبانه land را ترک کرده اند
[ترجمه گوگل]گفته شد که آنها زمین خود را به طور داوطلبانه ترک کرده اند

10. Susan worked in the studios voluntarily, to gain experience.
[ترجمه ترگمان]سوزان به طور داوطلبانه در استودیو کار می کرد تا تجربه کسب کند
[ترجمه گوگل]سوزان به طور داوطلبانه در استودیو ها کار می کرد تا تجربه ای کسب کند

11. I would only leave here voluntarily if there was a big chance to work abroad.
[ترجمه ترگمان]اگر شانس بزرگی برای کار کردن در خارج از کشور وجود داشت، من داوطلبانه اینجا را ترک می کردم
[ترجمه گوگل]من فقط در صورتی که فرصتی برای کار در خارج از کشور وجود داشته باشد، به طور داوطلبانه ترک خواهم کرد

12. He was not asked to leave—he went voluntarily.
[ترجمه ترگمان]او نمی خواست ترک کند - داوطلبانه به آنجا رفت
[ترجمه گوگل]از او خواسته نشد ترک کند - او داوطلبانه رفت

13. We prefer you to work voluntarily rather than by coercion.
[ترجمه ترگمان]ما ترجیح می دهیم که شما به صورت داوطلبانه کار کنید تا به اجبار
[ترجمه گوگل]ما ترجیح می دهیم که شما به تنهایی کار کنید و نه به دلیل اجبار

14. Steir voluntarily surrendered his license to the State.
[ترجمه ترگمان]Steir داوطلبانه پروانه خود را به دولت تسلیم کرد
[ترجمه گوگل]استیر داوطلبانه مجوز خود را به دولت تسلیم کرد

پیشنهاد کاربران

به طور داوطلبانه

For example, let me tell you to come see me in the near future
Are you coming
به عنوان مثال ، اجازه دهید به شما بگویم
در روزهای آینده به دیدنم بیایید
داری میای؟

به طور ارادی

? Did you learn your place voluntarily? Or was there. . . force
There was force
داوطلبانه

به میل خود


کلمات دیگر: