کلمه جو
صفحه اصلی

scumble


معنی : صافی، رنگهای نقاشی، نرمی حاصله در اثر سایس یا مالش، بالایهای از رنگ کدر کردن
معانی دیگر : (با افزودن یک لایه رنگ سفید کم رنگ) مات کردن، (به ویژه نقاشی را) نیمه پوشیده کردن، (با مالیدن رنگ خطوط نقاشی را) مبهم کردن، نیمه آشکار کردن، مالش مختصر، سایس بنرمی

انگلیسی به فارسی

رنگهای نقاشی، بالایه ای از رنگ کدر کردن، مالش مختصر، سایس بنرمی، نرمی حاصله در اثر سایس یا مالش، صافی


خراب کردن، رنگهای نقاشی، صافی، نرمی حاصله در اثر سایس یا مالش، بالایهای از رنگ کدر کردن


انگلیسی به انگلیسی

• dim, lighten a color (in painting - by spreading a layer of opaque or semi-opaque material); soften lines or colors of a painting or drawing by rubbing slightly
technique of scumbling; application of a thin coat of color over a picture

مترادف و متضاد

صافی (اسم)
filter, gloss, clearance, serenity, purity, smoothness, strainer, colander, leach, limpidity, scumble

رنگهای نقاشی (اسم)
scumble

نرمی حاصله در اثر سایس یا مالش (اسم)
scumble

بالایه ای از رنگ کدر کردن (فعل)
scumble


کلمات دیگر: