کلمه جو
صفحه اصلی

unsparing


معنی : سخت، ظالم، بی دریغ، اسراف کننده
معانی دیگر : پر سخاوت، پر ریخت و پاش، بی مضایقه، دست و دل باز، فراوان

انگلیسی به فارسی

بی دریغ، فراوان، ظالم، سخت، اسراف کننده


ناامید کننده، بی دریغ، ظالم، سخت، اسراف کننده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: unsparingly (adv.), unsparingness (n.)
(1) تعریف: giving generously; liberal.
متضاد: sparing
مشابه: bounteous, bountiful, liberal, profuse

- We were unsparing in our donations.
[ترجمه ترگمان] ما در مورد کمک های مالی ما سختگیر بودیم
[ترجمه گوگل] ما در کمک هایمان ناسپاس بودیم

(2) تعریف: harsh or strict; merciless.
متضاد: sparing
مشابه: pitiless, remorseless, ruthless, truculent

- unsparing discipline
[ترجمه ترگمان] unsparing
[ترجمه گوگل] نظم و انضباط

• pitiless, cruel; generous, not stingy

مترادف و متضاد

سخت (صفت)
firm, hard, rigid, serious, solid, difficult, stringent, laborious, dogged, adamantine, tough, strict, strong, sticky, troublesome, exquisite, chronic, heavy, formidable, grim, demanding, arduous, ironclad, indomitable, austere, exacting, severe, stout, rugged, grave, intense, violent, callous, inexorable, trenchant, tense, crusty, difficile, trying, dour, intolerable, flinty, stony, petrous, hard-shell, irresistible, insupportable, inflexible, insufferable, labored, steely, rigorous, rocky, unsparing

ظالم (صفت)
wroth, grim, cruel, oppressive, unjust, ruthless, remorseless, unsparing

بی دریغ (صفت)
unsparing

اسراف کننده (صفت)
unsparing

جملات نمونه

1. Nijinsky was unsparing in his demands for perfection.
[ترجمه ترگمان]Nijinsky در خواسته های خود برای کمال سختگیر بود
[ترجمه گوگل]نیژینسکی در خواسته هایش برای کمال ناراضی بود

2. He is unsparing of his own peace and comfort.
[ترجمه ترگمان]او در مورد آرامش و راحتی خودش سختگیر است
[ترجمه گوگل]او صلح و آرامش خود را از دست داده است

3. She is unsparing in her criticism.
[ترجمه ترگمان]او در مورد انتقاد از او سختگیر است
[ترجمه گوگل]او در انتقاد او ناتوان است

4. Opera, assayed Alidoro with typical unsparing elegance.
[ترجمه ترگمان]اپرا، که با وقاری معمولی سبک و سنگین شده بود
[ترجمه گوگل]اپرا، آلیدورو را با ظرافت ظریف و بی نظیر بررسی کرده است

5. But unsparing in his pressing of points he thought vital, and eternally urging the need for money.
[ترجمه ترگمان]اما با تمام وجود اصرار می کرد که به پول احتیاج دارد و پیوسته به پول احتیاج دارد
[ترجمه گوگل]اما نگرانی او در مورد فشار دادن او به نقاط قوت او، حیاتی و مودبانه نیاز به پول را مورد تأیید قرار داد

6. These adjectives mean unsparing and exacting with respect to discipline or control.
[ترجمه ترگمان]این صفت به معنای آن است که در زمینه انضباط و کنترل نسبت به آن ها سختگیر و سختگیر باشم
[ترجمه گوگل]این صفت ها با توجه به نظم و انضباط یا کنترل ناامید کننده و دشوار است

7. Officers unsparing in training their men, to a point which U. S. trainers would probably think insane.
[ترجمه ترگمان]افسرانی که در زمینه تعلیم و تربیت افراد خود سختگیر بودند، به نقطه ای رسیدند که در آن U اس مربیان احتمالا دیوانه خواهند شد
[ترجمه گوگل]افسران در آموزش دادن به مردان خود ناسازگارند، به این معنی که مربیان U S احتمالا فکر می کنند دیوانه است

8. Mr. Hopkins has been unsparing of his own health.
[ترجمه ترگمان]آقای هاپکینز برای سلامتی خودش unsparing کرده
[ترجمه گوگل]آقای هاپکینز از سلامت خود ناراضی بوده است

9. There have been some pretty unsparing antientertainments just lately.
[ترجمه ترگمان] این اواخر یه سری اطلاعات جدید برای این کار وجود داره
[ترجمه گوگل]در نهایت، برخی از ضدآفتابهای بسیار ناسازگار وجود دارد

10. He was unsparing of praise [ in his offers of help ].
[ترجمه ترگمان]او در مورد تحسین [ در پیشنهاد کمک ] سختگیر بود
[ترجمه گوگل]او از ستایش [در پیشنهادات خود برای کمک] ناراضی بود

11. The proof of true love is unsparing in criticism.
[ترجمه ترگمان]اثبات عشق واقعی به شدت مورد انتقاد و انتقاد قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]اثبات عشق واقعی در انتقاد ناسازگار است

12. It is this highly entertaining yet unsparing "gloves off" approach to spousal spats that gives the film its voice.
[ترجمه ترگمان]این موضوع بسیار جالب است و در عین حال از آن ها برای استفاده از spats استفاده می کند که به فیلم صدای خود را می دهد
[ترجمه گوگل]این روش بسیار جذاب و جذاب 'دستکشهای خاموش' به اسپات همسر است که به صدای فیلم آن را می دهد

13. He is equally unsparing about Muslims who move to the West and then take up terrorism.
[ترجمه ترگمان]او به همان اندازه در مورد مسلمانانی که به غرب می روند و سپس تروریسم را اشغال می کنند، سختگیر است
[ترجمه گوگل]او در مورد مسلمانانی که به غرب سفر می کنند و همچنین تروریسم را به خطر می اندازد، به همان اندازه نگران کننده است

14. He was unsparing of praise.
[ترجمه ترگمان]او را به خاطر ستایش و ستایش قرار داده بود
[ترجمه گوگل]او از ستایش ناراضی بود

15. The documentary went through all the graphic details of the operation in unsparing detail.
[ترجمه ترگمان]این مستند از طریق تمام جزئیات گرافیکی این عملیات، به طور دقیق، مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]مستند از طریق تمام جزئیات گرافیکی این عملیات در جزئیات بی نظیری گذشت

پیشنهاد کاربران

بی رحم. خشن


کلمات دیگر: