کلمه جو
صفحه اصلی

thinker


معنی : متفکر، اندیشمند، فکر کننده
معانی دیگر : فکور

انگلیسی به فارسی

اندیشمند، فکر کننده، متفکر، فکور


متفکر، اندیشمند، فکر کننده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who thinks in a particular way.

- a quick thinker
[ترجمه ترگمان] یک متفکر سریع
[ترجمه گوگل] متفکر سریع

(2) تعریف: a person who devotes much time to thinking, esp. in a deep or scholarly way.

• philosopher; one who thinks
a thinker is someone who spends time thinking about ideas and important issues, often in order to express them in new ways or to produce new ideas.

مترادف و متضاد

متفکر (اسم)
thinker

اندیشمند (اسم)
philosopher, thinker

فکر کننده (اسم)
thinker

جملات نمونه

1. a logical thinker
کسی که منطقی فکر می کند،آدم درست اندیش

2. a lucid thinker
اندیشمند روشن بین

3. a profound thinker
یک آدم ژرف اندیش

4. a subtle thinker
یک متفکر ظریف انگار

5. an original thinker
یک اندیشمند نوآور

6. he is a thinker but not a doer
او متفکر است ولی اهل عمل نیست.

7. he is a loose thinker
او سطحی فکر می کند.

8. He has been feted as a great thinker.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک متفکر بزرگ مورد احترام قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک متفکر بزرگ شناخته شده است

9. Hamilton is a great statesman and political thinker.
[ترجمه ترگمان]همیلتون یک سیاست مدار بزرگ و متفکر سیاسی است
[ترجمه گوگل]همیلتون یک دولتمرد بزرگ و متفکر سیاسی است

10. Steiner was recognized as an original if unorthodox thinker.
[ترجمه ترگمان]اشتاینر به عنوان یک متفکر اصیل شناخته شد
[ترجمه گوگل]استینر به عنوان یک متفکر غیرحرفه ای اصلی شناخته شد

11. Confuscius is acclaimed as a great thinker.
[ترجمه ترگمان]Confuscius به عنوان یک متفکر بزرگ مورد تحسین قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]Confuscius به عنوان یک متفکر بزرگ تحسین شده است

12. Thinker - producing carefully considered ideas and weighing up and improving ideas from other people.
[ترجمه ترگمان]تولید کننده - تولید به دقت ایده هایی را در نظر گرفت و ایده ها را از افراد دیگر بهبود بخشید
[ترجمه گوگل]فکر می کنم - ایده هایی را که به دقت در نظر گرفته شده اند و وزن و ایده های دیگران را افزایش دهید

13. The thinker enters the mind of the other as an observer not as an actor.
[ترجمه ترگمان]متفکر به عنوان ناظر به ذهن دیگری وارد می شود نه به عنوان یک بازیگر
[ترجمه گوگل]متفکر به ذهن دیگر به عنوان یک ناظر به عنوان یک بازیگر وارد می شود

14. No serious thinker can make a valid argument that to discriminate based on species is acceptable.
[ترجمه ترگمان]هیچ متفکر جدی نمی تواند استدلال معتبری داشته باشد که تبعیض براساس گونه ها قابل قبول باشد
[ترجمه گوگل]هیچ متفکر جدی نمیتواند یک استدلال معتبر را ارائه دهد که به منظور تشخیص بر اساس گونه قابل قبول است

15. That is what made him a great political thinker.
[ترجمه ترگمان]این چیزی است که او را به یک متفکر سیاسی بزرگ تبدیل کرده است
[ترجمه گوگل]این چیزی است که او را متفکر سیاسی بزرگ ساخته است

16. Elie Wiesel and Elmo, a great thinker and a great tickle, will help President Clinton celebrate his second inauguration.
[ترجمه ترگمان]الی Wiesel و Elmo، یک متفکر بزرگ و خارش زیاد، به رئیس جمهور کلینتون کمک خواهند کرد تا جشن دوم خود را جشن بگیرد
[ترجمه گوگل]الی ویزل و المو، متفکر و متفکر بزرگ، به پرزیدنت کلینتون کمک خواهند کرد که افتتاح دوم خود را جشن بگیرد

پیشنهاد کاربران

متفکر

She is known in the media as a sharp and incisive thinker
اون خانم تو رسانه ها بعنوان یک متفکر صریح و رُک و قاطع ( کسی که قاطعانه و بُران حرفش/فکرش رو بزبون میاره ) شناخته میشه
Cambridge Dictionary@

Thinker و Feeler در بحث شخصیت شناسی به معنای دو تا شخصیت روبروی همدیگه بکار میرن
Feeler یعنی یه آدم احساسی که کمتر منطقی تصمیم میگیره بیشتر احساسی

Thinker مخالف feeler یعنی کسی که بیشتر منطقی و متفکری تصمیم میگیره


کلمات دیگر: